مربوط به باران مثلاً روز بارانی، کنایه از دارای اشک مثلاً چشم بارانی، دارای باران، لباسی که آب در آن نفوذ نمی کند و هنگام باریدن برف و باران بر تن می کنند
مربوط به باران مثلاً روز بارانی، کنایه از دارای اشک مثلاً چشم بارانی، دارای باران، لباسی که آب در آن نفوذ نمی کند و هنگام باریدن برف و باران بر تن می کنند
فانوس بزرگ شیشه ای که سر و ته آن باز است و شمع یا چراغ را درون آن می گذارند، جاچراغی که از شیشه درست کنند و چراغ را در آن بگذارند که باد آن را خاموش نکند، چراغبانه، چراغ بادی، فانوس، چروند، قندیل، چراغ پرهیز، چراغ واره، چراغ بره، چراغدان
فانوس بزرگ شیشه ای که سر و ته آن باز است و شمع یا چراغ را درون آن می گذارند، جاچراغی که از شیشه درست کنند و چراغ را در آن بگذارند که باد آن را خاموش نکند، چِراغبانِه، چِراغِ بادی، فانوس، چَروَند، قِندیل، چِراغ پَرهیز، چِراغ وارِه، چِراغ بَرِه، چِراغدان
قابل بردن. قابل حمل: شتروار سیصد ز گستردنی ز چیزی که بد شاه را بردنی. فردوسی. ز چیزی که در گنج بد بردنی ز پوشیدنیها و گستردنی. فردوسی. به اندازۀ هریکی چیز داد بپوشیدشان بردنی نیز داد. نظامی
قابل بردن. قابل حمل: شتروار سیصد ز گستردنی ز چیزی که بد شاه را بردنی. فردوسی. ز چیزی که در گنج بد بردنی ز پوشیدنیها و گستردنی. فردوسی. به اندازۀ هریکی چیز داد بپوشیدشان بردنی نیز داد. نظامی