معنی بلکی - جستجوی لغت در جدول جو

بلکی

لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

نوعی گیوه که رویۀ آن بلندتر از گیوه های معمولی است و پشت پاشنۀ آن را نیز چرم می دوزند، مربوط به سلطنت، پادشاهی، (صفت نسبی، منسوب به ملکشاه سلجوقی) مربوط به ملکشاه مثلاً تقویم ملکی

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از بلکن — تصویر بلکن

سر دیوار، کنگرۀ دیوار، منجنیق

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از الکی — تصویر الکی

کار عبث و بیهوده، سخنی که حقیقت نداشته باشد، دروغین، بدون دلیل جدّی، از روی تفنن مثلاً او هر روز الکی به پارک می رفت

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از فلکی — تصویر فلکی

مربوط به فلک، سماوی، منجم، ستاره شناس

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از بلخی — تصویر بلخی

مربوط به بلخ، از مردم بلخ

فرهنگ فارسی عمید

(بُ لُکْ کی)

ابن زیری بن مناد صنهاجی، مکنی به ابوالفتوح و ملقب به سیف الدوله، مؤسس امارت صنهاجیه در تونس. وی به سال 373 ه. ق. در محلی بین سجلماسه و تلمسان درگذشت. (از الاعلام زرکلی ج 2 ص 52 از وفیات الاعیان و البیان المغرب و اعمال الاعلام). و رجوع به طبقات سلاطین اسلام ص 33 شود
ابن محمد بن حماد، چهارمین تن از بنی حماد در الجزایر. که مدت حکومتش از 447 تا 454 هجری قمری بوده است. (از طبقات سلاطین اسلام ص 34)

ابن زیری بن مناد صنهاجی، مکنی به ابوالفتوح و ملقب به سیف الدوله، مؤسس امارت صنهاجیه در تونس. وی به سال 373 هَ. ق. در محلی بین سجلماسه و تلمسان درگذشت. (از الاعلام زرکلی ج 2 ص 52 از وفیات الاعیان و البیان المغرب و اعمال الاعلام). و رجوع به طبقات سلاطین اسلام ص 33 شود
ابن محمد بن حماد، چهارمین تن از بنی حماد در الجزایر. که مدت حکومتش از 447 تا 454 هجری قمری بوده است. (از طبقات سلاطین اسلام ص 34)

لغت نامه دهخدا

تصویری از سلکی — تصویر سلکی

زخم نیزه، کار راست

فرهنگ لغت هوشیار

ملکی در فارسی: فرشتگی هیری کشوری منسوب به ملک یا معاملات ملکی. داد و ستدهای مربوط به زمینهای مزروعی و غیر آن، زمین و ملک متعلق باشخاص: (زمینی بمساحت... ملکی آقای... { منسوب به ملک کشوری مملکتی ولایتی

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از کلکی — تصویر کلکی

از روی حقه و مکر: (کلکی است)، شخص هرزه. منسوب به کلک

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از فلکی — تصویر فلکی

آسمانی، سماوی

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از بلکا — تصویر بلکا

دانا، حکیم و دانشمند

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از بکلی — تصویر بکلی

تمام و کمال، کلاً، تماماً

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از بلکه — تصویر بلکه

شاید، بسا که

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از بلکن — تصویر بلکن

سر دیوار را گویند

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از پلکی — تصویر پلکی

قسمی نان قندی

فرهنگ لغت هوشیار

منسوب به بلخ. هر چیز که مربوط به بلخ باشد یا در بلخ ساخته شود، از مردم بلخ اهل بلخ. یا زبان بلخی. زبانی که مردم بلخ بدان تکلم کنند

فرهنگ لغت هوشیار

کلاه درازی که از برک یا نمد دوزند زاهدان و درویشان برسر گذارند برنس

فرهنگ لغت هوشیار

ارمن از گیاهان گیاهی از تیره روناسیان که یکساله است و بعلت پوشیده بودن از خارهای کوچک و قلاب مانند بسهولت باشیا مجاور و حتی پشم گوسفندان که از مجاورت آن عبور کنند میچسبند. برگهای این گیاه فراهم (بصورت 6 تایی یا 8 تایی) و نوک تیز و باریک و پوشیده از تارهای قلاب مانند و گلهایش سفید و مجتمع (که برروی دم گلی بلندتر از برگهای قرار دارند) است. جوشانده آن بعنوان مدر استعمال میشده. این گیاه در اکثر نقاط ایران میروید بلشکه افارین ارمن حشیشه الافعی قوت البریه مصفی الراعی یا پیشقان قازاوتی

ارمن از گیاهان گیاهی از تیره روناسیان که یکساله است و بعلت پوشیده بودن از خارهای کوچک و قلاب مانند بسهولت باشیا مجاور و حتی پشم گوسفندان که از مجاورت آن عبور کنند میچسبند. برگهای این گیاه فراهم (بصورت 6 تایی یا 8 تایی) و نوک تیز و باریک و پوشیده از تارهای قلاب مانند و گلهایش سفید و مجتمع (که برروی دم گلی بلندتر از برگهای قرار دارند) است. جوشانده آن بعنوان مدر استعمال میشده. این گیاه در اکثر نقاط ایران میروید بلشکه افارین ارمن حشیشه الافعی قوت البریه مصفی الراعی یا پیشقان قازاوتی

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از بلدی — تصویر بلدی

شهری منسوب به بلد و بلده شهری مربوط به شهر

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از بلوی — تصویر بلوی

آزمایش، سختی، مصیبت

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از بیکی — تصویر بیکی

مقام و رتبه بیک

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از آلکی — تصویر آلکی

پالکی

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از باکی — تصویر باکی

گریه کننده

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از بولکی — تصویر بولکی

روسی ک نانک

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از الکی — تصویر الکی

((اَ لَ))

بیخود، بیهوده، بی جهت، دروغکی

فرهنگ فارسی معین

تصویری از بکلی — تصویر بکلی

((بِ کُ لّ))

کلاً، تماماً

فرهنگ فارسی معین

تصویری از برکی — تصویر برکی

((بَ رَ))

بافته ای از پشم شتر که درویشان از آن کلاه دوزند

فرهنگ فارسی معین

تصویری از بلوی — تصویر بلوی

((بَ وا))

آزمایش، آزمون، سختی، گرفتاری، شورش

فرهنگ فارسی معین

تصویری از بلکه — تصویر بلکه

((بَ کِ))

شاید، به علاوه، باشد که، برخلاف، برعکس

فرهنگ فارسی معین

تصویری از بلکن — تصویر بلکن

((بَ کَ یا بُ لُ کَ))

منجنیق، سر دیوار

فرهنگ فارسی معین

تصویری از بلکل — تصویر بلکل

((بِ کَ))

آب نیم گرم، بلکک، بنکل

فرهنگ فارسی معین

تصویری از بلکک — تصویر بلکک

((بِ کَ))

آب نیم گرم، بلکل، بنکل

فرهنگ فارسی معین

تصویری از فلکی — تصویر فلکی

((فَ لَ))

منسوب به فلک، آسمانی، عالم علم فلک، منجم، ستاره شمار

فرهنگ فارسی معین

تصویری از باکی — تصویر باکی

گریه کننده، جمع بکاه

فرهنگ فارسی معین