- بلاشک ((~. شَ))
- بدون شک، بی تردید، بدون شبهه
معنی بلاشک - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بلارک
ستمکش آزار خوی متحمل بلا، رنجبر سختی کش. فردی که دچار رنج و سختی باشد
نوعی فولاد جوهردار، شمشیر بسیار جوهر، جوهر شمشیر
بدون شک بی ترید بدون شبهه
بالش کوچک. بالشتک
فولاد گوهردار، شمشیر گوهردار، بلالک، پلارک، پرالک، پلالک، برای مثال بلارک به گاورسۀ نقره گون / ز نقره برآورده گاورس خون (نظامی۵ - ۹۶۹) ، جوهر تیغ
کسی که همیشه دچار رنج و سختی و بلا باشد
لواش کوچک، لواشی است که از آلو تهیه کنند بدین طریق که گوشت آلو را - که خوب پخته شده باشد - له کرده و مانند نان لواش پهن و نازک کرده بفروش رسانند
بالش کوچک، بالشچه
بلارک، فولاد گوهردار، شمشیر گوهردار، پلارک، پرالک، پلالک
بی جهت، بی سبب
سیخ کباب پرستو
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
از شخصیتهای شاهنامه، نام فرزند کوچک یزگرد دوم پادشاه ساسانی و نوزدهمین پادشاه ساسانی، نام چند تن از پادشاهان اشکانی
بلاشک بی گمان: ... و در نقض عزایم او مبالغتی بیش از این نمایم لاشک که بتهمتی منسوب شوم
سیخ آهنی که گوشت یا چیز دیگر را به آن بکشند و در تنور آویزان کنند، سیخ کباب، بلسک