- بغیض
- دشمن
معنی بغیض - جستجوی لغت در جدول جو
- بغیض
- دشمن، آنکه بدی و زیان کس دیگر را بخواهد و کینه از او در دل داشته باشد، بدخواه، عدو، خصم
- بغیض ((بَ))
- دشمن داشته، دشمن روی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دشمن گردانیدن کسی را بر کسی
کسی را با کس دیگر دشمن ساختن
بیزاری کینه توزی
دلخواه
باستثنا، بجز، بدون، مگر
گندم و جو
ماکیان تخم گذار
آرزو، خواهش
دشمنی داشتن کسی را، دشمن شدن و دشمنی کردن وعداوت
طلبیدن، از حق برگشتن
تخم، تخم مرغ، بیضه
ابیض ها، سفیدها، سفید رنگ ها، جمع واژۀ ابیض
کم شدن و فرونشستن آب، فروشدن آب به زمین، قلیل، اندک
غیضی از فیضی: کنایه از اندکی از بسیاری
غیضی از فیضی: کنایه از اندکی از بسیاری
ایجاد فساد کردن، بدکاری، ستم کردن، تعدی، سرکشی، نافرمانی، گردنکشی
فرو نشستن در آب
کینه، دشمنی
جمع تبعیض