- بغلگاه
- پهلوگاه
معنی بغلگاه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جای خفت وخیز چهارپایان و ددان، خوابگاه
تقاطع
تحصنگاه
قصابخانه، قربانگاه
محل زدن
مجلس شراب و جشن و جای عیش و شادمانی و ضیافت خانه
مفصل اعضا، دره
کلاه فرجی، برگستوان
ترکی کلاه، برگستوان کلاه فرجی، برگستوان
ناگاه، ناگهان
جای بیم و ترس
بی وقت، بی موقع
هنگام صبح، صبحگاه، بامداد
محلی بزرگ که عده ای برای ورزش یا بازی و یا دید و بازدید جمع شوند
گمرکخانه، باجگاه
خیمه پادشاهان، بارگه، جائی که پادشاهان مردم را بحضور بپذیرند
رصد گاه، گمرکخانه
مستراح و کنار آب
اسب سرکش، بددهنه وسخت سر، مقابل خوش لگام
زمینی که سیل در آن جریان یابد سیل گیر
جای غسل کردن، محل غسل
جای غلتیدن، محل غلت زدن، برای مثال تو را این جای ملعون غلتگاه است / بغلت آسان در او و گرد بفشان (ناصرخسرو - ۱۰۸)
باجگاه، جای گرفتن باج، محل وصول عوارض، محل وصول عوارض گمرکی، باجگاه، باج خانه
در آیین زردشتی جایی که مراسم باج برگزار می شد،برای مثال به برسم شتابید و آمد به راه / به جایی که بود اندر او باژگاه (فردوسی - ۸/۴۵۶ حاشیه)
در آیین زردشتی جایی که مراسم باج برگزار می شد،
بامداد، اول روز، صبح زود، سپیده دم، پگاه، صبح، غادیه، بامدادان، صباح، غدو، صدیع، علی الصباح، غدات، باکر، صبح بام، صبحدم، صبحگاه، بام
مجلس عیش و عشرت، جای جشن و مهمانی و باده گساری
برگستوان، قبای بدون آستین یا با آستین بسیار کوتاه، برای مثال بغلطاق و دستار و رختی که داشت / ز بالا به دامان او درگذاشت (سعدی۱ - ۱۳۱)
کاخ و دربار پادشاه، برای مثال جزای حسن عمل بین که روزگار هنوز / خراب می نکند بارگاه کسری را (ظهیرالدین فاریابی - ۳۴) ، خیمۀ پادشاهی، جای رخصت و اجازه، جایی که پادشاهان مردم را بار بدهند و به حضور بپذیرند
جای گرفتن باج، محل وصول عوارض، محل وصول عوارض گمرکی، باجگاه، باژگاه، باج خانه
حیاط یا تالار بزرگ که در آنجا عده ای برای ورزش، بازی، تفریح یا دید و بازدید جمع می شوند، کلوب
جای زدن، موقعیت حساس یا مناسب مثلاً سر بزنگاه پیدایش شد، کنایه از آن قسمت از نظم یا نثر که شاعر و نویسنده مطلب و مقصود خود را در آنجا بیان کند
اسبی که دهنه قبول نکند، اسب سرکش، نافرمان، کنایه از گردن کش، یاغی