جدول جو
جدول جو

معنی بطرز - جستجوی لغت در جدول جو

بطرز
بطریق بروش بمانند. توضیح لازم الاضافه است
تصویری از بطرز
تصویر بطرز
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بطری
تصویر بطری
شیشه ای دهانه تنگ واستوانه ای شکل برای نوشابه وغیره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بطرک
تصویر بطرک
تازی گشته پدرک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بارز
تصویر بارز
پدیدار، آشکار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بارز
تصویر بارز
هویدا پیدا آشکار پدید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بارز
تصویر بارز
نمایان، آشکار، ظاهر، هویدا، کنایه از مهم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مطرز
تصویر مطرز
نقش و نگاردار، گل و بوته دار، حاشیه دار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مطرز
تصویر مطرز
کسی که کارش نقش و نگار دادن به پارچه و جامه باشد، رفوگر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بطری
تصویر بطری
شیشۀ استوانه شکل و دهان تنگ برای نوشابه یا مایع دیگر، بطر
فرهنگ فارسی عمید
نگارین زیور یافته گلدوخته گلدوزی شده جامه نگار گلدوز نقش و نگار داده. یا پارچه (جامهء) مطرز. پارچه (جامهء) نقش و نگار دار، مزین زینت داده: خطبه و سکه بنام او مطرز و مزین بود. آنکه در پارچه نقش و نگار ایجاد کند آنکه جامه را بخطوط و الوان زیبا بیاراید مانند قلابدوز: ... در آن ده مطرزی اوستاد بود که درآن ده مطرزگری کردی، رفوگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بارز
تصویر بارز
((رِ))
آشکار، هویدا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بطری
تصویر بطری
((بُ))
ظرف استوانه ای شکل که دهانه آن باریک است و در آن مایعات ریزند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مطرز
تصویر مطرز
((مُ طَ رَّ))
نقش و نگاردار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بطر
تصویر بطر
سخت شادی نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برز
تصویر برز
(پسرانه)
قد و قامت، نام یکی از دو برادری که به یاری اردشیر بابکان پادشاه ساسانی برخاستند و او را به خانه خودبردند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از طرز
تصویر طرز
شیوه، روش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از برز
تصویر برز
زراعت، کشاورزی، ارتفاع نقطه از سطح
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بطر
تصویر بطر
شیشۀ استوانه شکل و دهان تنگ برای نوشابه یا مایع دیگر، بطری
یکی از نقش های نامطلوب و بد در قاپ بازی
بطر آوردن: در قمار ورق بد آوردن که باعث باخت شود، بد آوردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برز
تصویر برز
کار، عمل، کشت، زراعت، مالۀ بنایی، مالۀ کشاورزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برز
تصویر برز
قد، قامت، بالا، بلندی، برای مثال ببودند یک هفته بر برز کوه / سر هفته گشتند یکسر ستوه (فردوسی۲ - ۳/۱۴۵۳)پشته، کوه، بزرگی، شکوه، برای مثال فروکوفتند آن بتان را به گرز / نه شان رنگ ماند و نه فرّ و نه برز (عنصری - ۳۵۶)زیبایی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بطر
تصویر بطر
در شادی و تنعم مغرور شدن و از حد درگذشتن، ناسپاسی کردن، شادی مفرط، دهشت و حیرت هنگام هجوم نعمت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طرز
تصویر طرز
شکل و صورت چیزی، هیئت، طریقه، روش، قاعده، در علوم ادبی سبک، در موسیقی گوشه ای در دستگاه های همایون و راست پنجگاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طرز
تصویر طرز
هیئت و شکل چیزی، قاعده و روش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برز
تصویر برز
((بَ))
کار، عمل، کشت، زراعت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برز
تصویر برز
((بُ))
بلندی، قد، قامت، شکوه، عظمت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بطر
تصویر بطر
((بَ طَ))
غرور داشتن، ناسپاسی کردن، سرمستی و شادی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طرز
تصویر طرز
((طَ))
شکل، هیئت، سبک، روش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طرز
تصویر طرز
Manner
دیکشنری فارسی به انگلیسی