بطر بطر شیشۀ استوانه شکل و دهان تنگ برای نوشابه یا مایع دیگر، بُطرییکی از نقش های نامطلوب و بد در قاپ بازیبطر آوردن: در قمار ورق بد آوردن که باعث باخت شود، بد آوردن فرهنگ فارسی عمید
بطر بطر در شادی و تنعم مغرور شدن و از حد درگذشتن، ناسپاسی کردن، شادی مفرط، دهشت و حیرت هنگام هجوم نعمت فرهنگ فارسی عمید
بطر بطر رایگان، یقال: ذهب دمه بطراً. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). باطل و هدرشده خون. (آنندراج) لغت نامه دهخدا
بطر بطر کفانیدن جراحت. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). ریش بشکافتن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). شکافتن. زخم. (مؤید الفضلاء) (غیاث) (آنندراج). و رجوع به دزی ج 1 ص 94 شودسخت شادی نمودن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). در شادی و تنعم از حد درگذشتن. (ترجمان علامه جرجانی ص 26). سخت شاد شدن. (آنندراج). لغت نامه دهخدا
بطر بطر شادی، شادمانی، سرور، سرمستی، نشئه، مستی، غرور، تفرعن، تکبر، طغیان، عصیان، سرکشی، ناسپاسی، کفران فرهنگ واژه مترادف متضاد