جدول جو
جدول جو

معنی بضاعات - جستجوی لغت در جدول جو

بضاعات
(بِ)
جمع واژۀ بضاعه یا بضاعت.
- بضاعات مزجات، سرمایه های اندک:
بکردار بدشان مقید نکرد
بضاعات مزجاتشان رد نکرد.
سعدی (بوستان).
و رجوع به بضاعت و بضاعت مزجات شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ضایعات
تصویر ضایعات
ضایع ها، تباه ها، بیکاره ها، بی فایده ها، بی اعتبار شده ها، جمع واژۀ ضایع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صناعات
تصویر صناعات
صناعت
صناعات خمس (پنج گانه): در علم منطق مجموع صنعت های برهان، جدل، خطابه، مغالطه و شعر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بضاعت
تصویر بضاعت
سرمایه، دارایی، مالی که با آن تجارت کنند، کالای بازرگانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مراعات
تصویر مراعات
رعایت یکدیگر کردن، نگه داشتن و حفظ کردن چیزی، جریان امری را در نظر گرفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مضافات
تصویر مضافات
توابع یک شهر یا ناحیه
فرهنگ فارسی عمید
جمع واژۀ بیاعه، (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)، رجوع به مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا
(بَ ضَ)
جمع واژۀ بضعه و بضعه. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). رجوع به کلمه مذکور شود
لغت نامه دهخدا
(بِ عَ)
مال التجاره. (ناظم الاطباء) آخریان. سلعه. سعفه. کالا.
لغت نامه دهخدا
تصویری از موضاعات
تصویر موضاعات
جمع موضوعه، چیشان نهادگان زیر کش ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مساعات
تصویر مساعات
همکاری، هم چشمی، نبرد کردن با کسی در سعیو غلبه جستن بر کسی در آن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مراعات
تصویر مراعات
نگهداشت، رعایت، محافظت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضیاعات
تصویر ضیاعات
زمین های کشاورزی کشتزاران
فرهنگ لغت هوشیار
جمع صناعت صنعتها. یا صناعات خمس (پنجگانه) اقسام پنجگانه ای که به اعتبار ماده صغری و کبری در قیاس آیند و عبارتند از: برهان جدال خطابه شعر مغالطه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضایعات
تصویر ضایعات
مونث ضایع از دست رفته تلف شده، فاسد گشته تباه شده جمع ضایعات
فرهنگ لغت هوشیار
جمع واضعه، نهندگان سازندگان در فارسی باغ ها زنان تباهکار در تازی جمع واضعه
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مضافه، افزاها وابستان جمع مضافه (مضاف) : اضافه شده ها، منسوبات، متعلقات ضمایم، حوالی و اطراف شهر وناحیه ای: میر سلیق ارزن الروم ولواحق ومضافات آن یکسر بگرفت و امیر آرتق ماردین و آمد و منجگرد و ملیطه و خرت پرت و هرچه الی یومنا هذابانمضاف و منسوبست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضائعات
تصویر ضائعات
جمع ضائعه، تبست ها تباهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تضادات
تصویر تضادات
جمع تضاد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تضرعات
تصویر تضرعات
جمع تضرع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اضافات
تصویر اضافات
جمع اضافه افزودنها افزودنیها زیادتی ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جماعات
تصویر جماعات
جمع جماعت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راضعات
تصویر راضعات
جمع راضعه، دایگان جمع راضعه دایگان مرضعات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بضاعت
تصویر بضاعت
مال التجاره، دارائی، سرمایه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مراعات
تصویر مراعات
((مُ))
رعایت یکدیگر را کردن
مراعات النظیر: در علم بدیع آوردن کلماتی که به گونه ای با یکدیگر مناسبت و ارتباط داشته باشند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بضاعت
تصویر بضاعت
((بِ یا بَ عَ))
سرمایه، مال، مکنت، متاع، کالا، جمع بضایع
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ضایعات
تصویر ضایعات
پسمان ها
فرهنگ واژه فارسی سره
سرمایه، مایه، ثروت، دارایی، مال، مکنت، ملک، کالا، مال التجاره، متاع
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از ضایعات
تصویر ضایعات
Waste
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ضایعات
تصویر ضایعات
отходы
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ضایعات
تصویر ضایعات
Abfall
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از ضایعات
تصویر ضایعات
відходи
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ضایعات
تصویر ضایعات
odpady
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از ضایعات
تصویر ضایعات
desperdício
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ضایعات
تصویر ضایعات
spreco
دیکشنری فارسی به ایتالیایی