- بصیرت
- دانائی، زیرکی، هوشیاری
معنی بصیرت - جستجوی لغت در جدول جو
- بصیرت
- بینش، بینشمندی
- بصیرت
- بینش، بینایی، کنایه از دانایی، کنایه از زیرکی، کنایه از عقل، کنایه از شاهد، حجت
- بصیرت ((بَ رَ))
- بینش، بینایی، روشن بینی، دانایی، جمع بصایر
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بینایی، زیرکی، خون دوشیزگی، سپر و زره، گواه -6 آور (یقین)، پنبه
بظاهر علی الظاهر برحسب ظاهر بر حسب صورت: (دورم بصورت از در دولت سرای تو لیکن بجان و دل ز مقیمان حضرتم) (حافظ) بشکل بهیئت: بصورت اژدهایی تصویر کرد. توضیح بدین معنی لازم الاضافه است
بینا گردیدن، بینا دل شدن
بینا شدن، بینایی، کنایه از دانایی
بینا، دانا
بینش مند، بینا
بینا، کنایه از دانا، خبیر، از نام های خداوند
آگاهیدن بنیاییدن
دانا، صاحبنظر
مردم زیرک، دانا و دوراندیش
بینش آگاهانه و توام با خرد، چشم نهان
کور دل، بد سودا (بد معامله) آنکه از راه بصریت حقیقی منحرف باشد، کج معامله بد معامله: (ندارد حاصلی با کج بصریت دوستی کردن کسی را یک جهت با خویشتن احول نمی بیند) (محسن تاثیر)