- بشکال
- هندی بارش بارشگاهان باران برسات (در هند)، فصل باران هند برسات
معنی بشکال - جستجوی لغت در جدول جو
- بشکال
- موسم بارندگی، بارسات، پشکال، برشکال، پرشکال
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
شکل، صورتها، دشواری، سختی کار سخت ودشوار شدن سخت ودشوار شدن
چست و جلد و چابک، هشیار، قوی هیکل، حریص در کارها
خرده، چالش، دیسه ها، دشواری، ریخت ها
هندی ک بارش زمان بارش بارشگاه
هندی بارش بارشگاهان
چابک، چالاک، کاری، زحمت کش، حریص، برای مثال هرچه یابی وز آن فرومولی / نشمرند از تو به بشکولی (عنصری - ۳۷۰)
پوشیده شدن کار و مشتبه گردیدن آن، دشواری، سختی و پیچیدگی کاری یا امری، مسئله، عیب، نقص
ریسمانی که به چهار دست و پای ستور می بستند، پای بند ستور،برای مثال خاطر آرد بس شکال این جا ولیک / بگسلد اشکال را استور نیک (مولوی۱ - ۳۸۸)
ریسمانی که به چهار دست و پای ستور می بستند، پای بند ستور،
موسم بارندگی، بارسات، بشکال، برشکال، پرشکال
موسم بارندگی، بارسات، بشکال، برشکال، پرشکال
شکل ها، مثل ها، مانندها، چهره ها، صورت ها، حالت ها، وضع ها، جمع واژۀ شکل
پای بند ستور، شکال
کجک کلید چوب کجی که کلیدان را بدان گشایند بشکله
جمع شکل، پای بند ستور
بسکله، کلون، چوبی به شکل مکعب مستطیل که برای بستن در، بر پشت آن نصب می شود، فانه، پانه، فهانه، تنبه، مدنگ، فردر، کلند، فروند، فلجم، کلیدان
پای بند ستور، ریسمانی که به چهار دست و پای اسب یا استر می بندند، برای مثال خاطر آرد پس شکال اینجا ولیک / بسکلد اشکال را استور نیک (مولوی - ۳۷۹)