بشکال بشکال پشکال. کلمه هندی بمعنی باران برسات. (از آنندراج). برسات. (ناظم الاطباء) ، تنه درخت. (ناظم الاطباء) ، نام نوایی است از موسیقی. (انجمن آرا) (آنندراج) : گاه زیر قیصران و گاه تخت اردشیر گاه نوروز بزرگ و گه نوای بشکنه. منوچهری (از انجمن آرا) (آنندراج) لغت نامه دهخدا
بشکول بشکول چابک، چالاک، کاری، زحمت کش، حریص، برای مِثال هرچه یابی وز آن فرومولی / نشمرند از تو به بشکولی (عنصری - ۳۷۰) فرهنگ فارسی عمید
اشکال اشکال پوشیده شدن کار و مشتبه گردیدن آن، دشواری، سختی و پیچیدگی کاری یا امری، مسئله، عیب، نقصریسمانی که به چهار دست و پای ستور می بستند، پای بند ستور، برای مِثال خاطر آرد بس شکال این جا ولیک / بگسلد اشکال را استور نیک (مولوی۱ - ۳۸۸) فرهنگ فارسی عمید