جدول جو
جدول جو

معنی بشکول

بشکول((بِ یا بَ))
جلد و هوشیار، نیرومند، حریص در کارها
تصویری از بشکول
تصویر بشکول
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با بشکول

بشکول

بشکول
چابک، چالاک، کاری، زحمت کش، حریص، برای مِثال هرچه یابی وز آن فرومولی / نشمرند از تو به بشکولی (عنصری - ۳۷۰)
بشکول
فرهنگ فارسی عمید

بشکول

بشکول
بژکول. بشکولی. مرد جلد و چست و چابک. (برهان) (ناظم الاطباء) (انجمن آرا) (آنندراج). مرد جلد و چست. (فرهنگ نظام). مرد جلد. (شرفنامۀ منیری). جلد. (مهذب الاسماء) (سروری) (رشیدی) (مؤید الفضلاء) (صحاح الفرس). جلید. (مهذب الاسماء). و رجوع به شکول و شعوری ج 1ورق 176، 206 شود.
لغت نامه دهخدا

بشکال

بشکال
هندی بارش بارشگاهان باران برسات (در هند)، فصل باران هند برسات
بشکال
فرهنگ لغت هوشیار