جدول جو
جدول جو

معنی بش - جستجوی لغت در جدول جو

بش
بند، بسط خنده رو، شادمان خنده رو، شادمان
تصویری از بش
تصویر بش
فرهنگ لغت هوشیار
بش
عدد پنج به زبان ترکی
تصویری از بش
تصویر بش
فرهنگ فارسی عمید
بش
کاکل، یال اسب، موهای گردن اسب
تصویری از بش
تصویر بش
فرهنگ فارسی عمید
بش
بند، بست، بند فلزی که به صندوق یا ظرف شکسته می زنند، برای مثال ز آبنوس دری اندر او فراشته بود / به جای آهن، سیمین همه بش و مسمار (ابوالمؤید - شاعران بی دیوان - ۵۹)
تصویری از بش
تصویر بش
فرهنگ فارسی عمید
بش
((بِ))
از اتباع خوش، خوش و بش
تصویری از بش
تصویر بش
فرهنگ فارسی معین
بش
گشاده روی، تازه روی، خوش منش
تصویری از بش
تصویر بش
فرهنگ فارسی معین
بش
((بُ))
پش. فش. بشک، موی گردن اسب، یال
تصویری از بش
تصویر بش
فرهنگ فارسی معین
بش
((بَ))
هر بندی به ویژه بندی که از آهن، برنج و یا نقره که برای قفل کردن صندوق درست کنند
تصویری از بش
تصویر بش
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بشمار آوردن
تصویر بشمار آوردن
احتساب
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بشار
تصویر بشار
گرفتار وپای بند، عاجز، محبوس
فرهنگ لغت هوشیار
در موقعی که کسی (مانند درویش معرکه گیر یا شعبده باز) بدشمنان دین لعنت فرستد شنوندگان میگویند: (بش باد)
فرهنگ لغت هوشیار
کودکان برای قرعه کشیدن طریق خاصی دارند که آنرا بش انداختن گویند باین طریق که حلقه وار میایستند و دست راست را پشت سر میبرند و یکنفر (یا علی) میگویند و بمجرد ادای این کلمه همه دستها از پشت سر بجلو میاید در حالیکه هر یک از آنها یک یا دو یا سه یا چهار انگشت از انگشتان یک دست خود را باز گذارده و بقیه را بسته است. آنگاه همانکه یا علی گفته انگشتهای باز را میشمارد و مثلا بیست و یک انگشت شده از خود یا از دیگری که قبلا قرار گذارده اند شمارش میکند. عدد آخر بهر کس افتاده (باز طبق قرار قبلی) او را بمیان کشیده بازی خود را (مثلا بازی باقلا بچند من) آغاز میکنند پشک انداختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بشیوسقه
تصویر بشیوسقه
ترکی پنج پیکر نام جایی در گرگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بشیز
تصویر بشیز
مطهره، ظرف آبی که از چرم ساخته باشند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بشیرا نذیرا
تصویر بشیرا نذیرا
مژده رسان ترساننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بشیر
تصویر بشیر
بشارت دهنده، مژده آورنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بشیج
تصویر بشیج
مساوی وبرابر ویکسان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بشولیون
تصویر بشولیون
اسفرزه لاتینی تازی شده اسفرزه سبیوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بشولیدن
تصویر بشولیدن
دیدن ودانستن، نگریستن، بشوریدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بشولانیدن
تصویر بشولانیدن
برانگیزانیدن، حرکت دادن، متحرک ساختن، جنبانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بشولاندن
تصویر بشولاندن
برانگیزانیدن، حرکت دادن، متحرک ساختن، جنبانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تیز دست چست و چالاک ماهر، گزارنده کارها کار ساز، باهوش، دانش بینش، در کلمات مرکب معنی (بشولنده) دهد: کار بشول
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بشوش
تصویر بشوش
یونانی اسفند از گیاهان اسفند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بشوریدن
تصویر بشوریدن
نفرین، دعای بد کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بشور
تصویر بشور
نفرین، دعای بد
فرهنگ لغت هوشیار
نیلوفر نیل گلی است مانند نیلوفر که پیوسته در آب باشد و در مصر روید. دارای ساقه های باریک و بلند و برگهای پهن و گلهای سفید و در سر آن غوزه ای کوچک شبیه بخشخاش وجود دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بشنیزه
تصویر بشنیزه
بو مادران برنجاسف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بشنیز
تصویر بشنیز
بو مادران برنجاسف
فرهنگ لغت هوشیار
افزار بنایان که سرش مانند کلنگ دراز است و بدان دیوار سوراخ کنند، کلنگ، اسکنه، تیشه بنایی و نجاری
فرهنگ لغت هوشیار
چنگالی که از آرد کنجد و خرما و یا از نان گرم و روغن و دوشاب و یا از نان تنک و روغن و خرما سازند بشنزه
فرهنگ لغت هوشیار
چنگالی که از آرد کنجد و خرما و یا از نان گرم و روغن و دوشاب و یا از نان تنک و روغن و خرما سازند بشنزه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بشنجیده
تصویر بشنجیده
پاشیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بشنجیدن
تصویر بشنجیدن
ریختن، پاشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
افزاری که جولاهگان بدان آهار برتانه مالند و آن دسته گیاهی است مانند جاروب برهم بسته، آهاری که بر تانه مالند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بشنجنده
تصویر بشنجنده
پاشنده
فرهنگ لغت هوشیار