معنی بزندار - جستجوی لغت در جدول جو

بزندار

لغت نامه دهخدا

بوندار

(دخترانه)

دارای بوی خوش (نگارش کردی: بندار)

فرهنگ نامهای ایرانی

بریندار

(پسرانه)

نگارش کردی: بریندار، محمد رستمی، زخمی، تخلص شاعر معاصر

فرهنگ نامهای ایرانی

باردار

آبستن، برای مثال اگر مار زاید زن باردار / به از آدمی زادۀ دیوسار (سعدی۱ - ۶۸)، میوه دار مثلاً درخت باردار، حامل بار

فرهنگ فارسی عمید

بازدار

کسی که بازهای شکاری را رام و تربیت می کرد، بازبان، بازیار

فرهنگ فارسی عمید

بهادار

قیمت دار، باارزش، گران بها

فرهنگ فارسی عمید

بندار

دارای باغ و ملک بسیار، بنه دار، مال دار، مایه دار، سرمایه دار، کسی که مالیات یک ناحیه را جمع آوری می کرده

فرهنگ فارسی عمید

بندار

(بُ)

ابن حسین بن محمد بن مهلب شیرازی از مشاهیر متصوفۀ قرن چهارم، وی خادم شیخ ابوالحسین اشعری مشهور، مؤسس مذهب اشاعره بوده است و با شیخ کبیر نیز معاصر بوده است و مابین ایشان در بعضی مسائل مفاوضات و معارضاتی روی داده است. ابن عساکر در متن کذب المفتری روایت کند که پدر بندار او را از بهر تجارت به بغداد فرستاد و وی قریب چهل هزار دینار مال التجاره همراه داشت. گذار او در آن شهر به مجلس شبلی افتاد و کلام او در وی تأثیر کرد. شبلی او را امر نمود تا از اموال خود بیرون آید، بندار شش بدره زر به نزد شبلی برد. شبلی در آینه ای که پیوسته در آن نظر کردی، نگریست و گفت آینه گوید که هنوز چیزی باقی است و... تا آنکه بالاخره بندار را از آن همه اموال هیچ نماند و همه را در راه خدا ایثار نمود. آن بار چون به نزد شبلی رفت شبلی در آینه نظر کرده گفت آینه گوید که بیش هیچ باقی نمانده. بندار گفت آینه راست میگوید و ملازمت شبلی اختیار نمود. بندار در ارجان سکنی داشت و هم در آن شهر در سال 353 هجری قمری وفات یافت و همان جا مدفون شد. (از حاشیۀ شدالازار ص 225)

لغت نامه دهخدا

بندار

(بُ)

آنکه خرید و فروخت جواهری نموده باشد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). مأخوذ از فارسی است. (ناظم الاطباء).

لغت نامه دهخدا

باندار

آتشکده، (مهذب الاسماء)، آتشکدۀ گبران، و در دو نسخۀ خطی دیگر از مهذب الاسماء متعلق به کتاب خانه مؤلف بانذار آمده است، و رجوع به بانذار شود، قریه ای است از منبح در حوالی مدینه، (از معجم البلدان)

لغت نامه دهخدا

بندار

(نَ)

بنه دار. (فرهنگ فارسی معین). کیسه دار. (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج) (ناظم الاطباء).

لغت نامه دهخدا

باغدار

صاحب و مالک باغ

معنی بزندار - جستجوی لغت در جدول جو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما