- برگاشته (بَ تَ / تِ)
برگردانیده. برگردانده:
یکی سله از خنجر انباشته
یکایک سر تیغ برگاشته.
فردوسی.
و رجوع به برگاشتن شود، ربوده، برچیده، حمل شده. نقل شده، قبول شده. پذیرفته. مقبول، پوشانده شده، رانده. محوشده. تراشیده. (فرهنگ فارسی معین) ، کسی که دستگیری او کرده باشند. نواخته. پرورده. و بدین معنی اکثر ازخاک برگرفته مستعمل است. (از آنندراج) :
چون قطره برگرفتۀ خود را جهان سلیم
بر آسمان رساند و از کف رها کند.
محمدقلی سلیم (از آنندراج).
و رجوع به برگرفتن شود، برافراشته.
- برگرفته دنب، که دم خود بلند داشته باشد چون سگ و اسب و جز اینها: صیادی سگی معلّم داشت، ازین پهن بری، باریک ساقی، لاغرمیانی، فربه سرینی، افگنده گوشی، برگرفته دنبی. (سندبادنامه ص 200)
یکی سله از خنجر انباشته
یکایک سر تیغ برگاشته.
فردوسی.
و رجوع به برگاشتن شود، ربوده، برچیده، حمل شده. نقل شده، قبول شده. پذیرفته. مقبول، پوشانده شده، رانده. محوشده. تراشیده. (فرهنگ فارسی معین) ، کسی که دستگیری او کرده باشند. نواخته. پرورده. و بدین معنی اکثر ازخاک برگرفته مستعمل است. (از آنندراج) :
چون قطره برگرفتۀ خود را جهان سلیم
بر آسمان رساند و از کف رها کند.
محمدقلی سلیم (از آنندراج).
و رجوع به برگرفتن شود، برافراشته.
- برگرفته دنب، که دم خود بلند داشته باشد چون سگ و اسب و جز اینها: صیادی سگی معلّم داشت، ازین پهن بری، باریک ساقی، لاغرمیانی، فربه سرینی، افگنده گوشی، برگرفته دنبی. (سندبادنامه ص 200)
