جدول جو
جدول جو

معنی بروجرد - جستجوی لغت در جدول جو

بروجرد
(بُ جِ)
وروجرد. وروگرد. ولوگرد. بروگرد. شهرکیست خرم (از جبال) و بانعمت، و از وی زعفران و میوۀ نیک خیزد. (حدود العالم، ذیل بروگرد). شهری است بین همدان و کرج، اول قریه ای بود بعد بزرگ شد. (از مراصدالاطلاع). لقب این شهر دارالسرور بوده است. (یادداشت دهخدا). شهری است زیبا از بلاد جبل در هجده فرسنگی همدان. این شهر انهار و اشجار زیاد دارد. (از الانساب سمعانی). شهری است بین همدان و کرج، با همدان هجده فرسنگ و با کرج ده فرسنگ فاصله دارد. طول آن نیم فرسخ و عرض آن اندک است. ابتدا قریه ای بیش نبودو چون ’حموله’ وزیر آل ابودلف کارش بالا گرفت آنجا رامنزلگاه خود ساخت و منبری در آنجا برای خود اختیار نمود. شهری است مستحکم و پر خیر و برکت که میوه های آن به کرج (کرج ابودلف، کره رود) حمل میشود. زعفران نیز در آنجا میروید. (از معجم البلدان). نام شهری است نزدیک به همدان و اصل در آن پیروزگرد بوده یعنی شهر فیروز و معرب شده است. (از آنندراج). شهر بروجرد مرکز شهرستان بروجرد از استان ششم کشور بوده، مشخصات آن بشرح زیر است: مختصات جغرافیایی - این شهر در 48 درجه و 40 دقیقۀ طول شرقی و 33 درجه و 54 دقیقۀ عرض شمالی واقع است و اختلاف ساعت آن با تهران 11 دقیقه است. فاصله بروجرد نسبت به شهرهای مجاور بشرح زیر است: طهران 533، خرم آباد 111، همدان 143، اراک 226، خمین 275، گلپایگان 323، ملایر 57 کیلومتر. هوای شهر سردسیر سالم و در تابستان معتدل و در زمستان خیلی سرد می شود. شهر بروجرد طبق آخرین صورت ادارۀ آمار دارای 46هزار تن سکنه است و در حدود 900 باب مغازه و دکاکین و دوهزار عمارات مختلف و پنج دستگاه ساختمان دولتی متعلق به شهرداری، بهداری، فرهنگ، پست و تلگراف و دارائی است. دو بازار بزرگ آن مشهور به بازار مسجد شاه و بازار مسجد جامع است. از میدان مرکزی شهر دو خیابان در جهت شمال و جنوب احداث شده به خیابان شاهپور مشهور و طرفین آن به شوسۀ ملایر - خرم آباد منتهی می گردد. آب آشامیدنی از قنوات امامزاده جعفر و غلامعلی خان بیرجندی تأمین می شود. در این شهر 4 دبیرستان و 12دبستان پسرانه و 7 دبستان دخترانه وجود دارد. اکثر ساکنان شهر مسلمان و شیعۀ اثناعشری می باشند. در حدود 2500 تن کلیمی نیز در این شهر ساکنند. از بناهای تاریخی شهر بنای مسجد جامع است که از آثار قرن چهارم هجری است. بناهای مسجد شاه، امامزاده جعفر، امامزاده قاسم، امامزاده بیژن، شاهزاده ابوالحسن نیز از آثارقدیمۀ آن میباشد. (از فرهنگجغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
بروجرد
پارسی تازی شده بروگرد پیر وزگرد
تصویری از بروجرد
تصویر بروجرد
فرهنگ لغت هوشیار
بروجرد
بروگرد
تصویری از بروجرد
تصویر بروجرد
فرهنگ واژه فارسی سره

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از برومند
تصویر برومند
(پسرانه)
بارور، میوه دار
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از برخورد
تصویر برخورد
تصادف، ملاقات، به هم رسیدن دو چیز یا دو تن هنگام رد شدن و گذشتن از جایی
برخورد کردن: همدیگر را دیدن، ملاقات کردن، تصادف کردن، کنایه از باشدت وخشونت رفتار کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برومند
تصویر برومند
آبرودار، با آبرو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بردبرد
تصویر بردبرد
بردابرد، هنگام عبور بزرگان از معابر توسط خادمان با صدای بلند گفته می شد، دورباش کورباش، آوازۀ عظمت، آشوب، غوغا، هنگامه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فروارد
تصویر فروارد
مهاجم، آنکه ناگاه حمله کند یا ناگهان به کسی یا جایی درآید، هجوم کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برومند
تصویر برومند
بالغ، رشید مثلاً جوان برومند، بارور، باثمر، میوه دار،
میوده دهنده مثلاً درخت برومند،
خرم، شاداب مثلاً زمین برومند،
کامیاب، برخوردار مثلاً شاه برومند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برواره
تصویر برواره
بالاخانه، خانه ای که بالای خانۀ دیگر ساخته می شود، اتاقی که در طبقۀ دوم یا سوم یا بالاتر ساخته شده، خانۀ تابستانی، بالاخانۀ بادگیردار
پربار، پرواره، فروار، فرواره، فراوار، فربال، بربار، بروار، غرفه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برودری
تصویر برودری
نوعی گلدوزی که در آن بخش میانی نقوش را برمی دارند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برآورد
تصویر برآورد
تعیین کردن قیمت و سنجیدن چیزی، تخمین
برآورد کردن: قیمت کردن، سنجیدن
فرهنگ فارسی عمید
(بُ جِ)
منسوب به بروجرد که شهری است از بلاد جبل. (از الانساب سمعانی). رجوع به بروجرد شود.
لغت نامه دهخدا
(بُ جِ)
آیهالله بروجردی، حاج آقا حسین طباطبائی، فرزند سیدعلی طباطبائی، از سلسلۀ طباطبائیان بروجرد. مرجع تقلید شیعیان. وی در سال 1292 هجری قمری در بروجرد متولد شد و پس از فراگرفتن مقدمات در بروجرد به اصفهان رفت و فقه رانزد حاج سیدمحمدباقر درچه ای و فلسفه را نزد میرزا جهانگیرخان خواند. آنگاه به نجف اشرف رفت و در محضر آخوند ملا کاظم خراسانی هشت سال تلمذ کرد. سپس به بروجرد بازگشت و مقیم شد. در سال 1324 هجری شمسی به تهران آمد و عازم مشهد گردید. پس از بازگشت از مشهد مقیم قم و مرجع تقلید شیعیان گردید. و بسال 1340 هجری شمسی در این شهر درگذشت. از تألیفات وی جز رسایل عملیه (که مکرر طبع شده) رسالۀ منجزات مریض، تعلیقات بر اسفار (بصورت حاشیه بر نسخۀ شخصی ایشان) ، طبقات رجال، رساله ای در منطق و جزوه هایی در فقه را باید نام برد که هیچ یک تاکنون بطبع نرسیده. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(بَرْ وَ جِ)
قریۀ بزرگیست در مرو در طرف بیابان و ریگزار که فعلاً خراب است. (از مراصد) (از الانساب سمعانی) (از مرآت البلدان ج 1 ص 199). برونگرد، بریدن. برداشتن:
سال تا سال همه مدحت او نظم کنم
نکند میر دل از مهر چنین بنده بری.
فرخی
لغت نامه دهخدا
(بُ جِ)
شهرستان بروجرد، یکی از شهرستان های استان ششم کشور بوده و محدود است از شمال به شهرستان ملایر، از جنوب و مغرب به شهرستان خرم آباد، از مشرق به شهرستان اراک. هوای شهرستان معتدل و سالم و میزان بارندگی آن بطور متوسط در سال 45 سانتیمتر است. کوه های مرتفع گرو، الشتر و شیخ میری در غرب و کوه های ونائی و توده زن در شرق شهرستان واقع شده و ارتفاع مرتفعترین قلۀ کوه گرو در حدود 4200 متر است. کوه گرو بطرف سیلاخور و بختیاری ادامه داشته و به اشتران کوه متصل میشود. شهر بروجرد در ارتفاع 1400 متر واقع شده و هر قدر که به سمت جنوب پیش میرود از ارتفاع منطقه کاسته میشود بطوریکه در سیلاخور پائین ارتفاع از سطح دریا 1180 متر است. رودخانه های مهم شهرستان عبارتند از رود خانه باغشاه که از ارتفاعات توده زن و شیخ میری سرچشمه گرفته قسمتی از آبادیهای شمالی شهرستان را مشروب می نماید، رود خانه قلعه کرم از ارتفاعات سیلاخور بالا سرچشمه گرفته قسمتی از قراء سیلاخور بالا و پائین را مشروب می نماید، رود خانه ونائی که از ارتفاعات ونائی سرچشمه گرفته به رود خانه باغ شاه منتهی می شود. شهرستان بروجرد از چهار بخش اشترینان، درود (دورود) ، الیگودرز و حومه تشکیل شده است. جمع آبادیها اعم از شهر و قصبه و ده 739و جمعیت آن در حدود 252هزار تن است. زبان مادری سکنۀ شهرستان فارسی لری و مذهب عموم مسلمانان شیعۀ اثناعشری است. محصول عمده شهرستان عبارت است از غلات، حبوب، پنبه، میوه، چغندرقند، توتون، و مختصر برنج. در کوهستان فیال کانهای زغال سنگ و گوگرد و سرب کشف شده ولی استخراج نمی گردد. از صنایع دستی مردان ورشوسازی و تخت خواب و صندلی سفری سازی شهرت دارد. صنایع دستی زنان بافتن قالی و قالیچه و جاجیم و گلیم است. راههای شوسۀ شهرستان عبارت است از راه شوسۀ بروجرد به ملایر، بروجرد به درود و خرم آباد، درود به الیگودرز که تا ایستگاه ازنا راه آهن و از ازنا تا الیگودرز شوسۀ درجه 3 می باشد. (از فرهنگجغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
تصویری از برآورد
تصویر برآورد
تخمین، دید، تعیین قیمت کردن چیزی، به حدث خرجی را پیش بینی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برخورد
تصویر برخورد
بهم خوردن دو چیز، تصادف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برواره
تصویر برواره
بالای حجره، تاقچه بلند
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی کجه دوزی گل دوزی ترسیمات برجسته برروی پارچه بوسیله سوزن یا ماشین ایجاد کردن گلدوزی قلاب دوزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برومند
تصویر برومند
باردار وبارور، صاحب نفع، مثمر، صاحب بر
فرهنگ لغت هوشیار
کلمه ای که بهنگام حرکت شاه یا امیر در معابر نگهبانان وی که پیشاپیش او میرفتند بلند میگفتند یعنی: دور شوید خ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برواره
تصویر برواره
((بَ رِ))
بالاخانه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برآورد
تصویر برآورد
((~. وَ یا وُ))
تخمین زدن، تعیین ارزش چیزی بطور تقریبی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برومند
تصویر برومند
((بَ یا بُ مَ))
باردار، میوه دار، خرم، شاداب، کامیاب، برخوردار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برودری
تصویر برودری
((بُ رُ دِ))
گلدوزی، قلاب دوزی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برخورد
تصویر برخورد
((بَ خُ))
به هم رسانیدن دو چیز، تصادم، به هم رسیدن دو کس، تصادف، ملاقات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بروگرد
تصویر بروگرد
بروجرد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از برونکرد
تصویر برونکرد
اخراج
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از برونبرد
تصویر برونبرد
صادر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از برخورد
تصویر برخورد
تصادم، ضربه، تماس، تصادف
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از برآورد
تصویر برآورد
تخمین، محاسبه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از برآورد
تصویر برآورد
Estimation
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از برخورد
تصویر برخورد
Impingement
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از برخورد
تصویر برخورد
воздействие
دیکشنری فارسی به روسی