- برنگری
- مشاهده
معنی برنگری - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کشاورزی، زراعت
انطباق، موازنه، تساوی
تجدید نظر، مرور
بروجرد
اشتقاق
اجابت
فرانسوی کجه دوزی گل دوزی ترسیمات برجسته برروی پارچه بوسیله سوزن یا ماشین ایجاد کردن گلدوزی قلاب دوزی
تیزی، برش، عمل برنده
جوانی، شباب
غافلی نادانی
لختی عریانی
حالت و کیفیت بیرنگ
مناظره
عمل آهنگر، پیشه آهنگر حدادی، دکان آهنگر، حقی که باهنگر ده و قریه در ازاء خدماتی که انجام میدهد داده میشود
اخوت وبرادر بودن، خویشی
برابربودن تساوی، هموزنی همسنگی تساوی، همواری، همدوشی همسانی همردیفی، تطابق مطابق بودن معادل بودن، برابری سال 1340 هجری شمسی با 1381 هجری قمری
درخشگیر میله نوک تیزیست که انتهای آنرا از فلزی اکسید نشدنی مانند طلای سفید بپوشند و بوسیله نواری عریض مسی بزمین وصل کنند و میله را برفرازعمارات نصب نمایند تا از خطر صاعقه مصون مانند
زمانی که برگهای درختان بزمین فرو ریزد خزان پاییز
آنکه پارچه لباس نخ و غیره را رنگ کند صباغ
عمل و شغل رنگرز، دکان رنگرز
عمل و شغل چلنگر ساختن چیزهای خرد آهنی از قبیل قفل کلید چفت و رزه. میخ انبر و مانند آنها، دکان چلنگر
پردلی دلاوری دلیری
لختی، لخت بودن، بی پوشاک بودن
شغل و عمل آهنگر، برای مثال مرا نیست زآهنگری ننگ و عار / خرد باید و مردی ای بادسار (فردوسی۲ - ۷۶۷) ، ساختن آلات و ادوات از آهن، کارگاهی که این کار در آن صورت می گیرد
برابر بودن، هم وزن یا هم سر بودن، رو به رو شدن
برابری کردن: با کسی رو به رو شدن، دعوی هم سنگی و هم زوری کردن، ستیزه کردن، همدوش و هم ردیف بودن
برابری کردن: با کسی رو به رو شدن، دعوی هم سنگی و هم زوری کردن، ستیزه کردن، همدوش و هم ردیف بودن
نوعی گلدوزی که در آن بخش میانی نقوش را برمی دارند
شغل و عمل خبرنگار، (صفت نسبی، منسوب به خبرنگار) مربوط به خبرنگار مثلاً جلیقۀ خبرنگاری، به دست آوردن و گزارش دادن خبر
لختی، عریانی
کسی که کارش رنگ کردن نخ، پارچه و... می باشد، رنگرز