معنی بر سری
- بر سری((~. سَ))
- علاوه بر، اضافه بر
واژههای مرتبط با بر سری
بار سری
- بار سری
- بار و لوازمی که از طرف دختران و زنان به خانه ی داماد حمل
بری سری
- بری سری
- مزد آب داری، سود
بره سری
- بره سری
- سرکشی کردن به آب راه های زمین شالیزاری، مزد آبداری، سود
بور سری
- بور سری
- گوسفندی که پوست بدنش سیاه و سرش سفید است
به سری
- به سری
- مرتعی جنگلی در حومه ی نوشهر
سر سری
- سر سری
- نوعی بازی ساده با کودکان که از چرخاندن و تکان سر ایجاد شود
بر سر
- بر سر
- بر روی سر، بالای سر، برتر، بزرگ، سردار
برسری
- برسری
- عبارتست ازبار قلیلی که بر بار کثیر برسر گذارند و آنرا سرباری نیز گویند. (آنندراج). علاوه. سرباری.
براستی
- براستی
- در حقیقت، صادقانه
