جدول جو
جدول جو

معنی برنداف - جستجوی لغت در جدول جو

برنداف
تسمه، دوال، روده
تصویری از برنداف
تصویر برنداف
فرهنگ فارسی عمید
برنداف
(بَ رَ)
تسمه و دوال. (برهان). چرم زین و لگام. و صحیح آن برنداق است. (از آنندراج) :
ازیرا که می زین و زآن بایدت
برنداف زین و عنان و لگام.
مختاری (از آنندراج).
لغت نامه دهخدا
برنداف
روده، تسمه
تصویری از برنداف
تصویر برنداف
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بریندار
تصویر بریندار
(پسرانه)
نگارش کردی: بریندار، محمد رستمی، زخمی، تخلص شاعر معاصر
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بوندار
تصویر بوندار
(دخترانه)
دارای بوی خوش (نگارش کردی: بندار)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بانداژ
تصویر بانداژ
بستن زخم یا اندام آسیب دیدۀ بدن با باند، باندپیچی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برغندان
تصویر برغندان
جشن، مهمانی و عیش و عشرتی که در روزهای آخر ماه شعبان برگزار می شده است، برای مثال رمضان می رسد اینک دهم شعبان است / می بیارید و بنوشید که برغندان است (نزاری - لغت نامه - برغندان)، شرابی که در آخر ماه شعبان می خوردند که تا اول شوال از نوشیدن آن پرهیز کنند، کلوخ انداز، کلوخ اندازان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرنداخ
تصویر پرنداخ
تسمه یا کمربندی که از تیماج درست کنند
تیماج، پوست دباغی شدۀ بز، پرانداخ، اپرنداخ، سختیان، پرندخ، لکا، گوزگانی، کوزکانی، ساختیان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برانداز
تصویر برانداز
برانداختن، سنجش، برآورد، تخمین
برانداز کردن: ورانداز، دید زدن، تخمین کردن، سنجیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برانداف
تصویر برانداف
برنداف، تسمه، دوال، روده
فرهنگ فارسی عمید
(بُ)
روده های انسان و حیوان. (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج). روده ها و امعاء. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(بَ رَ)
مصحف یرنداق. (حاشیۀ معین بر برهان قاطع). ’برنداف’ که در برهان آمده غلط است و اصل آن برنداق و یرنداق است. (یادداشت دهخدا). و رجوع به برنداف و یرنداق شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از برخلاف
تصویر برخلاف
ناساز باژ گونه باژ گونه وارونه ی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرنداخ
تصویر پرنداخ
تیماج سختیان ساغری سوخته کیمخت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برگدار
تصویر برگدار
دارای برگ برگ دهنده (درخت)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ورنداز
تصویر ورنداز
اندازه (جامه و غیره)، نقشه مسوده
فرهنگ لغت هوشیار
جشن و نشاطی که در روزهای آخر ماه شعبان کنند بسبب نزدیک شدن ماه رمضان کلوخ اندازان، شرابی که در جشن مذکور خورند تا بتوانند در تمام ماه رمضان از نوشیدن آن پرهیز کنند
فرهنگ لغت هوشیار
برغندان جشنی پیش از رسیدن ماه درآن شادی کنند و می نوشند روزه که رمضان می رسد اینک دهم شعبان است - می بیاورید و بنوشید که برغندان است (نزاری کهستانی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بر دار
تصویر بر دار
قرار گرفته بر درخت، برداشته وبلند شده وبمعنی قبول کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برانداز
تصویر برانداز
برآورده، تخمین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بر دال
تصویر بر دال
پرگار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بانداژ
تصویر بانداژ
نوارپیچی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برنجار
تصویر برنجار
برنجزار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برنجاسف
تصویر برنجاسف
پارسی تازی شده برنجاسب بومادران ازگیاهان برنجاسپ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برندگی
تصویر برندگی
تیزی، برش، عمل برنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارندان
تصویر ارندان
انکار و حاشا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برنداق
تصویر برنداق
ترکی پشمه پوست خام بود که ترکان بمالند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارندان
تصویر ارندان
((اَ رَ))
حاشا، انکار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بانداژ
تصویر بانداژ
زخم رو باز یا قسمتی از بدن را با نوار مخصوص بستن، باندپیچی (واژه فرهنگستان)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برغندان
تصویر برغندان
((بَ غَ))
جشن و مهمانی که در روزهای آخر ماه شعبان برپا کنند، شرابی که در روزهای آخر ماه شعبان می خوردند و تا اول شوال از نوشیدن آن پرهیز می کردند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برنجار
تصویر برنجار
محل کاشت و برداشت برنج، مزرعه کشاورزی با محصول برنج
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پرنداخ
تصویر پرنداخ
((پَ رَ))
تیماج، سختیان، تسمه یا کمربند که از تیماج درست کنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ورنداز
تصویر ورنداز
((وَ رَ))
اندازه (جامه و غیره..)، نقشه، مسوده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برخلاف
تصویر برخلاف
به وارون
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از برونداد
تصویر برونداد
محصول
فرهنگ واژه فارسی سره