- برنداف
- روده، تسمه
معنی برنداف - جستجوی لغت در جدول جو
- برنداف
- تسمه، دوال، روده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ترکی پشمه پوست خام بود که ترکان بمالند
برنداف، تسمه، دوال، روده
محصول
انکار و حاشا
تیزی، برش، عمل برنده
پارسی تازی شده برنجاسب بومادران ازگیاهان برنجاسپ
برنجزار
نوارپیچی
به وارون
پرگار
قرار گرفته بر درخت، برداشته وبلند شده وبمعنی قبول کننده
برآورده، تخمین
ناساز باژ گونه باژ گونه وارونه ی
برغندان جشنی پیش از رسیدن ماه درآن شادی کنند و می نوشند روزه که رمضان می رسد اینک دهم شعبان است - می بیاورید و بنوشید که برغندان است (نزاری کهستانی)
جشن و نشاطی که در روزهای آخر ماه شعبان کنند بسبب نزدیک شدن ماه رمضان کلوخ اندازان، شرابی که در جشن مذکور خورند تا بتوانند در تمام ماه رمضان از نوشیدن آن پرهیز کنند
دارای برگ برگ دهنده (درخت)
تیماج سختیان ساغری سوخته کیمخت
جشن، مهمانی و عیش و عشرتی که در روزهای آخر ماه شعبان برگزار می شده است، برای مثال رمضان می رسد اینک دهم شعبان است / می بیارید و بنوشید که برغندان است (نزاری - لغت نامه - برغندان) ، شرابی که در آخر ماه شعبان می خوردند که تا اول شوال از نوشیدن آن پرهیز کنند، کلوخ انداز، کلوخ اندازان
برانداختن، سنجش، برآورد، تخمین
برانداز کردن: ورانداز، دید زدن، تخمین کردن، سنجیدن
برانداز کردن: ورانداز، دید زدن، تخمین کردن، سنجیدن
تسمه یا کمربندی که از تیماج درست کنند
تیماج، پوست دباغی شدۀ بز، پرانداخ، اپرنداخ، سختیان، پرندخ، لکا، گوزگانی، کوزکانی، ساختیان
تیماج، پوست دباغی شدۀ بز، پرانداخ، اپرنداخ، سختیان، پرندخ، لکا، گوزگانی، کوزکانی، ساختیان
بستن زخم یا اندام آسیب دیدۀ بدن با باند، باندپیچی
چرم خام، تسمه، دوال، دوالی که به گردن اسب می بندند، تسمه که روی زین بسته شود، در علم زیست شناسی روده
اندازه (جامه و غیره)، نقشه مسوده
ترکی روده، دوال روده، تسمه و دوال نرم وسفید: بی یرنداق گرد کردن تو نه بگردی و نه فرو گذری. (سوزنی)
زخم رو باز یا قسمتی از بدن را با نوار مخصوص بستن، باندپیچی (واژه فرهنگستان)
((بَ غَ))
فرهنگ فارسی معین
جشن و مهمانی که در روزهای آخر ماه شعبان برپا کنند، شرابی که در روزهای آخر ماه شعبان می خوردند و تا اول شوال از نوشیدن آن پرهیز می کردند
محل کاشت و برداشت برنج، مزرعه کشاورزی با محصول برنج