جدول جو
جدول جو

معنی ورنداز

ورنداز((وَ رَ))
اندازه (جامه و غیره..)، نقشه، مسوده
تصویری از ورنداز
تصویر ورنداز
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با ورنداز

ورنداز

ورنداز
نقشه و مسوده. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین) ، اندازه و اندازه گرفتن جامه را. (ناظم الاطباء). اندازه (جامه و غیره). (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا

ورانداز

ورانداز
برانداز، بازدید، تخمین
ورانداز کردن: دید زدن، اندازۀ چیزی را به نگاه تعیین کردن، برآورد کردن
ورانداز
فرهنگ فارسی عمید

ورانداز

ورانداز
تخمین، بازدید، از روی خریداری به کسی یا چیزی نگاه کردن
ورانداز
فرهنگ لغت هوشیار

ورانداز

ورانداز
بازدید. تخمین. (فرهنگ فارسی معین). نگاه ژرفی است که از روی خریداری به کسی یا چیزی یا جائی کرده شود. (آنندراج). رجوع به ورانداز کردن شود
لغت نامه دهخدا

ورندان

ورندان
نام مشهورترین و بزرگترین شهر مکران است. (معجم البلدان) (انجمن آرا)
لغت نامه دهخدا