ورنداز ورنداز نقشه و مسوده. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین) ، اندازه و اندازه گرفتن جامه را. (ناظم الاطباء). اندازه (جامه و غیره). (فرهنگ فارسی معین) لغت نامه دهخدا
ورانداز ورانداز برانداز، بازدید، تخمینورانداز کردن: دید زدن، اندازۀ چیزی را به نگاه تعیین کردن، برآورد کردن فرهنگ فارسی عمید
ورانداز ورانداز بازدید. تخمین. (فرهنگ فارسی معین). نگاه ژرفی است که از روی خریداری به کسی یا چیزی یا جائی کرده شود. (آنندراج). رجوع به ورانداز کردن شود لغت نامه دهخدا