جدول جو
جدول جو

معنی برعمیا - جستجوی لغت در جدول جو

برعمیا
(بَ عَمْ)
کورانه. کورکورانه. علی العمیا: چه هرکه بر عمیا در راه مجهول رود... هرچه بیشتر رود بگمراهی نزدیکتر باشد. (کلیله و دمنه)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از برزما
تصویر برزما
(پسرانه)
ماه شب چهارده. بدر (نگارش کردی: بهرزهما)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ارمیا
تصویر ارمیا
(پسرانه)
بزرگ داشته شده نام یکی از پیامبران بنی اسرائیل
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از یرمیا
تصویر یرمیا
(پسرانه)
ارمیا، بزرگ داشته شده نام یکی از پیامبران بنی اسرائیل
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بردیا
تصویر بردیا
(پسرانه)
نام دومین پسر کوروش پادشاه هخامنشی و برادر کمبوجیه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از برهلیا
تصویر برهلیا
رازیانه، گیاه علفی خوشبو دارویی با برگ های ریز و گل های چتری زرد رنگ که دانه های ریز و معطر آن مصرف چاشنی غذا دارد
بادیان، رازیان، وادیان، والان، رازنج، رازیانج، رازیام، بادتخم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برایا
تصویر برایا
خلایق، آفریده شدگان
فرهنگ فارسی عمید
علمی که به وسیلۀ آن می توان چیزی را خلاف واقع و غیر از آنچه هست نمایش داد، نوعی شعبده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رعایا
تصویر رعایا
رعیت ها، قوم و جماعتی که در یک سرزمین تابع یک حکومت باشند، عامه های مردم، جمعی کشاورز که در یک ملک تحت فرمان یک مالک باشند، جمع واژۀ رعیت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برملا
تصویر برملا
به طور آشکار و هویدا، آشکارا
برملا شدن: آشکار شدن
فرهنگ فارسی عمید
بامیه، نام گیاهی است از طایفۀ پنیرکیان، دارای میوه های خوراکی با لعاب بسیار، (از گیاه شناسی گل گلاب ص 203)، نوع گیاهی است که میوۀ آن بشکل دانه های فلفل فرنگی مخروطی شکل است و آنرا در خورشها بکار دارند
لغت نامه دهخدا
(پِ)
پیارمی. نام ناحیۀ قدیم واقع در شمال شرقی روسیۀ اروپا که از سواحل کاما تا سواحل دوینای شمال کشیده شده به فنلاند منتهی شود و آن شامل نواحی کنونی پرم، و ولگد و ارخانگلس بوده است. در کاوش خرابه های واقع در این ناحیه ظروف و اشیاء زرینه و سیمینه از ایرانیان و هندیان یافت شده است و این معنی حاکی از قدمت تمدن آنجاست. اتر نروژی در مائۀ یازدهم میلادی بنواحی دوینای شمال دست یافت و سیصد سال پس از آن جمهوری نوگرد از طرف شرق و غرب اتساع یافت این کشور که اهالی آن در اواخر مائۀ چهارم دین مسیح گرفته بودند، در ف تنه مغول ویران شد
لغت نامه دهخدا
(طَ عَ)
به سریانی یا به یونانی صمغ قتاد است که کتیرا باشد. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(بْرا)
نوعی صعتر. (یادداشت مؤلف). الیوسیون. (فهرست مخزن الادویه). رجوع به صعتر شود، سرازیر. (آنندراج) ، درهم و برهم و مخلوط. (ناظم الاطباء). مختلف
لغت نامه دهخدا
(بُ رَ / رُو)
رفت و آمد. دم و دستگاه. تجمل و تعین. (فرهنگ لغات عامیانه).
- بروبیا داشتن، دستگاه و جلال و تعین داشتن. بروبرو داشتن. بسبب تعین و تمول در خانه باز، و آمد و شد بسیار داشتن
لغت نامه دهخدا
(بِ رِ)
برهنگی: عمل به اخلاص آن وقت توان کرد که از چهار چیز نترسی گرسنیا و برهنیا ودرویشی و خواری. (کیمیای سعادت). یکی از انبیا بیست سال به گرسنیا و تشنیا و برهنیا و بلاء... بسیار مبتلی بود و دعا می کرد اجابت نمی بود. (کیمیای سعادت)
لغت نامه دهخدا
(بَ هَِلْ)
به یونانی رستنیی باشد که آنرا رازیانه گویند و معرب آن رازیانج است. (از برهان). رازیانه. (الفاظالادویه). بذرالرازیانج. (اختیارات بدیعی). تخم رازیانه. (تحفۀ حکیم مؤمن). رجوع به رازیانه شود
لغت نامه دهخدا
(بُرَ)
نام وادیی است در شعر. (مراصد الاطلاع)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
نام پدر آصف وزیر سلیمان. (غیاث اللغات) (آنندراج) :
صورت احمد ز آدم بود لیک اندر صفت
آدم از احمد پدید آمد چو زآصف برخیا.
سنایی
لغت نامه دهخدا
(بَ عَ)
خانوادۀ بلعمیان در قرن چهارم هجری یکی ازمعروف ترین خاندانهای علم و ادب خراسان بود و اسم ایشان در آن زمان نمایندۀ فضل و خرد و دانش پروری رجال بزرگ ایران بوده است. و از این خاندان دو تن شهرتی بسزا دارند یکی ابوالفضل محمد بن عبدالله و دیگری ابوعلی محمد بن محمد بن عبدالله. رجوع به ابوالفضل بلعمی و به بلعمی (ابوعلی....) و شرح احوال و اشعار رودکی سعید نفیسی ص 503 ومقدمۀ تاریخ بلعمی چ وزارت فرهنگ شود:
بوقت دولت سامانیان و بلعمیان
چنین نبود جهان با نهاد و سامان بود.
کسائی
لغت نامه دهخدا
(اَ طَ)
رجوع به ارطمیاس و ارطاماسیا شود، توانگر شدن. (منتهی الأرب) ، پی هم درخشیدن برق. (منتهی الأرب). پیوسته جستن برق. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). پیاپی جستن برق
لغت نامه دهخدا
تصویری از برایا
تصویر برایا
جمع بریه، آفریدگان، جمع بریه آفریدگان مخلوقات خلایق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برعیس
تصویر برعیس
شکیبا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برعمه
تصویر برعمه
غنچه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برمیک
تصویر برمیک
فرانسوی گندیک
فرهنگ لغت هوشیار
یونانی ک دانش نیرنگ (شعبده) یکی از علوم خفیه و از علوم خمسه محتجبه قدماست علم شعبده
فرهنگ لغت هوشیار
بعمد عمدا از روی قصد. توضیح لغه باید (بعمد) یا (عمدا) استعمال شود ولی فصحای ایران (بعمدا) استعمال کرده اند: (گفتی که شاه زنگ یکی سبرچادری بردختران خویش بعمدا بگسترید)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برملا
تصویر برملا
آشکارا هویدا آشکارا وظاهر وهویدا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برهلیا
تصویر برهلیا
یونانی تازی شده رازیانه از گیاهان دارویی رازیانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بروبیا
تصویر بروبیا
دم ودستگاه، تجمل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رعایا
تصویر رعایا
بمعنای محکومان و نگه داشته شدگان، جمع رعیت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برعمیاء
تصویر برعمیاء
((بَ عَ))
کورکورانه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برهما
تصویر برهما
((بَ رَ))
خدای متعال هندوان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رعایا
تصویر رعایا
((رَ))
جمع رعیت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ریمیا
تصویر ریمیا
یکی از علوم خفیه و از علوم خمسه محتجبه قدما است، علم شعبده
فرهنگ فارسی معین