معنی برایا
- برایا
- خلایق، آفریده شدگان
واژههای مرتبط با برایا
برایا
- برایا
- جمع بریه، آفریدگان، جمع بریه آفریدگان مخلوقات خلایق
برایا
- برایا
- آفریدگان، مخلوقات، موجودات
بلایا
- بلایا
- جمع بلیه، جسک ها سختی ها آسیب ها جمع بلیه
بقایا
- بقایا
- باقی مانده و تتمه ها، بقایای مالیاتی، ج بقیه
بردیا
- بردیا
- نام دومین پسر کوروش پادشاه هخامنشی و برادر کمبوجیه
برازا
- برازا
- برازنده زیبا
برایل
- برایل
- پرهای گردن، یال ها
برایت
- برایت
- التهاب کلیه
سرایا
- سرایا
- پارسی تازی گشته سرای، کاخ، دیوان در برخی از کشورهای تازی گروهی از لشکر (از 5 تا 300 و 400 تن)، لشکری که پیغامبر (ص) بذات خویش در آن نباشد و به سر کردگی یکی از صحابه فرستاده شده باشد مقابل غزوه