صائب. درست: چون می بینم که رأی شما بر صواب است مرا بر سر آن سخن گفتن حکمت نباشد. (گلستان سعدی). جهانت خوش و رفتنت برصواب عبادت قبول و دعا مستجاب. سعدی
صائب. درست: چون می بینم که رأی شما بر صواب است مرا بر سر آن سخن گفتن حکمت نباشد. (گلستان سعدی). جهانت خوش و رفتنت برصواب عبادت قبول و دعا مستجاب. سعدی
تله متر (Telemeter) یا مسافت سنج نوری یا بردیاب ابزاری است که برای اندازه گیری فاصله تا یک شیء با استفاده از اصول اپتیکی استفاده می شود. در سینما و عکاسی، تله مترها برای تعیین دقیق فاصله بین دوربین و سوژه استفاده می شوند، که برای فوکوس دقیق و گرفتن تصاویر واضح ضروری است. کاربردهای تله متر در سینما و عکاسی: 1. فوکوس دقیق : - تله مترها به فیلم سازان و عکاسان کمک می کنند تا فاصله دقیق بین دوربین و سوژه را تعیین کرده و فوکوس را به درستی تنظیم کنند. 2. تصاویر واضح و با کیفیت : - با استفاده از تله متر، عکاسان می توانند اطمینان حاصل کنند که تصاویر گرفته شده واضح و با کیفیت بالا هستند، به ویژه در شرایط نور کم یا عمق میدان کم. 3. صرفه جویی در زمان : - استفاده از تله متر به صرفه جویی در زمان کمک می کند زیرا نیاز به حدس زدن فاصله یا انجام تنظیمات مکرر را کاهش می دهد. 4. استفاده در شرایط مختلف : - تله مترها می توانند در انواع شرایط نوری و محیطی به خوبی کار کنند و به عکاسان و فیلم سازان امکان می دهند تا در هر شرایطی به دقت مورد نیاز خود دست یابند. انواع تله متر: 1. تله مترهای نوری : - این نوع تله مترها از اصول اپتیکی برای اندازه گیری فاصله استفاده می کنند. معمولاً از دو عدسی استفاده می شود که با ترکیب تصویر ایجاد شده توسط آنها فاصله تا سوژه را تعیین می کنند. 2. تله مترهای لیزری : - این نوع تله مترها از لیزر برای اندازه گیری فاصله استفاده می کنند. لیزر به سوژه تابیده می شود و زمان برگشت آن اندازه گیری می شود تا فاصله دقیق محاسبه شود. 3. تله مترهای اولتراسونیک : - این نوع تله مترها از امواج صوتی با فرکانس بالا برای اندازه گیری فاصله استفاده می کنند. زمان برگشت امواج صوتی اندازه گیری می شود تا فاصله محاسبه شود. کاربردهای دیگر تله متر: 1. نظامی : - تله مترها در تجهیزات نظامی برای اندازه گیری فاصله تا اهداف و تعیین نقاط دقیق شلیک استفاده می شوند. 2. ورزش : - در ورزش های مختلف مانند گلف و تیراندازی، تله مترها برای اندازه گیری دقیق فاصله و بهبود عملکرد استفاده می شوند. 3. ساختمان و معماری : - تله مترها در صنعت ساختمان برای اندازه گیری دقیق فاصله ها و بررسی ابعاد استفاده می شوند. مزایا و معایب: مزایا : - دقت بالا در اندازه گیری فاصله. - افزایش کیفیت تصاویر و فیلم ها. - صرفه جویی در زمان و کاهش خطاها. معایب : - هزینه بالای برخی از انواع تله مترها. - نیاز به آموزش و مهارت برای استفاده صحیح. - محدودیت های محیطی مانند بازتابش لیزر در تله مترهای لیزری. تله مترها ابزارهای بسیار مفیدی در سینما، عکاسی و بسیاری از صنایع دیگر هستند که به دقت و کیفیت بالاتر در کارها کمک می کنند. نظام دید اپتیک برای کانونی کردن و اندازه گیری فاصله بین دوربین و سوژه. چنین سیستمی به ویژه برای فیلم برداری از هلیکوپتر یا فیلم برداری با دوربین های قطع کوچک به کار می رود.
تله متر (Telemeter) یا مسافت سنج نوری یا بردیاب ابزاری است که برای اندازه گیری فاصله تا یک شیء با استفاده از اصول اپتیکی استفاده می شود. در سینما و عکاسی، تله مترها برای تعیین دقیق فاصله بین دوربین و سوژه استفاده می شوند، که برای فوکوس دقیق و گرفتن تصاویر واضح ضروری است. کاربردهای تله متر در سینما و عکاسی: 1. فوکوس دقیق : - تله مترها به فیلم سازان و عکاسان کمک می کنند تا فاصله دقیق بین دوربین و سوژه را تعیین کرده و فوکوس را به درستی تنظیم کنند. 2. تصاویر واضح و با کیفیت : - با استفاده از تله متر، عکاسان می توانند اطمینان حاصل کنند که تصاویر گرفته شده واضح و با کیفیت بالا هستند، به ویژه در شرایط نور کم یا عمق میدان کم. 3. صرفه جویی در زمان : - استفاده از تله متر به صرفه جویی در زمان کمک می کند زیرا نیاز به حدس زدن فاصله یا انجام تنظیمات مکرر را کاهش می دهد. 4. استفاده در شرایط مختلف : - تله مترها می توانند در انواع شرایط نوری و محیطی به خوبی کار کنند و به عکاسان و فیلم سازان امکان می دهند تا در هر شرایطی به دقت مورد نیاز خود دست یابند. انواع تله متر: 1. تله مترهای نوری : - این نوع تله مترها از اصول اپتیکی برای اندازه گیری فاصله استفاده می کنند. معمولاً از دو عدسی استفاده می شود که با ترکیب تصویر ایجاد شده توسط آنها فاصله تا سوژه را تعیین می کنند. 2. تله مترهای لیزری : - این نوع تله مترها از لیزر برای اندازه گیری فاصله استفاده می کنند. لیزر به سوژه تابیده می شود و زمان برگشت آن اندازه گیری می شود تا فاصله دقیق محاسبه شود. 3. تله مترهای اولتراسونیک : - این نوع تله مترها از امواج صوتی با فرکانس بالا برای اندازه گیری فاصله استفاده می کنند. زمان برگشت امواج صوتی اندازه گیری می شود تا فاصله محاسبه شود. کاربردهای دیگر تله متر: 1. نظامی : - تله مترها در تجهیزات نظامی برای اندازه گیری فاصله تا اهداف و تعیین نقاط دقیق شلیک استفاده می شوند. 2. ورزش : - در ورزش های مختلف مانند گلف و تیراندازی، تله مترها برای اندازه گیری دقیق فاصله و بهبود عملکرد استفاده می شوند. 3. ساختمان و معماری : - تله مترها در صنعت ساختمان برای اندازه گیری دقیق فاصله ها و بررسی ابعاد استفاده می شوند. مزایا و معایب: مزایا : - دقت بالا در اندازه گیری فاصله. - افزایش کیفیت تصاویر و فیلم ها. - صرفه جویی در زمان و کاهش خطاها. معایب : - هزینه بالای برخی از انواع تله مترها. - نیاز به آموزش و مهارت برای استفاده صحیح. - محدودیت های محیطی مانند بازتابش لیزر در تله مترهای لیزری. تله مترها ابزارهای بسیار مفیدی در سینما، عکاسی و بسیاری از صنایع دیگر هستند که به دقت و کیفیت بالاتر در کارها کمک می کنند. نظام دید اپتیک برای کانونی کردن و اندازه گیری فاصله بین دوربین و سوژه. چنین سیستمی به ویژه برای فیلم برداری از هلیکوپتر یا فیلم برداری با دوربین های قطع کوچک به کار می رود.
مرکّب از: بر + خوار، شریک. (ناظم الاطباء)، صاحب مایه که مزدوری بمایۀ او برای او کار کند و نفعرا بدو بازگرداند. (از صحاح الفرس)، شریکی که مایه یا قسمتی از مایه را داده است و کار نمی کند و تنها از سود شرکت سهم میبرد. (یادداشت مؤلف) : ز بس عطا که دهد هرکه زو عطا بستد گمان بری که مر او را شریک و برخوار است. فرخی.
مُرَکَّب اَز: بر + خوار، شریک. (ناظم الاطباء)، صاحب مایه که مزدوری بمایۀ او برای او کار کند و نفعرا بدو بازگرداند. (از صحاح الفرس)، شریکی که مایه یا قسمتی از مایه را داده است و کار نمی کند و تنها از سود شرکت سهم میبرد. (یادداشت مؤلف) : ز بس عطا که دهد هرکه زو عطا بستد گمان بری که مر او را شریک و برخوار است. فرخی.
غلط. خطا. خبط. (ناظم الاطباء). نادرست. غیرصحیح. نابجا. مقابل صواب: امیر گفت این همه ناصواب است که خواجه می گوید و این کارها به تن خویش پیش خواهم گرفت. (تاریخ بیهقی ص 267). اکنون چنین مصیبت بیفتاد که سوی مرو می رود و ما را ناصواب می نماید. (تاریخ بیهقی). پشت به غزنی و هندوستان کردن ناصوابست. (تاریخ بیهقی ص 453). این همی گوید بباید جست ازین تا پدیدآید صواب از ناصواب. ناصرخسرو. گفتم بگوش صبح که این چشم زخم چیست کاشکال و حال چرخ چنین ناصواب شد. خاقانی (دیوان ص 157). صواب آن چنان شد که آرم شتاب که آزرم دشمن بود ناصواب. نظامی. هرکه تأمل نکند در جواب بیشتر آید سخنش ناصواب. سعدی. و اگر بر وفق تصور خویش در آن تصرفی نمایند بلاکلام بی وجه و ناصواب افتد. (رشیدی). به وقت گل شدم از توبه شراب خجل که کس مباد ز کردار ناصواب خجل. حافظ. ، ناروا. بد. ناحق. (ناظم الاطباء). ناپسند. ناپسندیده. ناخوب: نبشته آمد به خواجۀ بزرگ که سلطان چنین چیزهای ناصواب می فرماید خواجه بهتر داند که چه می فرماید. (تاریخ بیهقی ص 673). گر بترسی ز ناصواب جواب وقت گفتن صبور باش صبور. ناصرخسرو. گفت یا محمد امت تو بهتر از پیغمبرزادگان نباشد که با برادر خویش چه کردند ازبهر آنکه کارهای ناصواب از پیغمبرزادگان عجب نباشد. (معجم البلدان) (قصص الانبیا ص 59). زبانی که دارد سخن ناصواب به خاموشیش داد باید جواب. نظامی. نرفتست هرگز ره ناصوب دلش روشن و دعوتش مستجاب. سعدی. صوابست با او شدن سوی گل اگر چند گوید بسی ناصواب. اشرفی (ازآنندراج). ، عمل قبیح. ناشایست. کار بد: در پیش ایشان (دختران پادشاه مصر) رفت (جوانی امرد) و با زن شاه ناصوابی بکرد. (اسکندرنامۀ خطی)، عاصی. گناهکار، ناموافق، سخن ناصواب. بیهوده. دروغ. (ناظم الاطباء)
غلط. خطا. خبط. (ناظم الاطباء). نادرست. غیرصحیح. نابجا. مقابل صواب: امیر گفت این همه ناصواب است که خواجه می گوید و این کارها به تن خویش پیش خواهم گرفت. (تاریخ بیهقی ص 267). اکنون چنین مصیبت بیفتاد که سوی مرو می رود و ما را ناصواب می نماید. (تاریخ بیهقی). پشت به غزنی و هندوستان کردن ناصوابست. (تاریخ بیهقی ص 453). این همی گوید بباید جست ازین تا پدیدآید صواب از ناصواب. ناصرخسرو. گفتم بگوش صبح که این چشم زخم چیست کاشکال و حال چرخ چنین ناصواب شد. خاقانی (دیوان ص 157). صواب آن چنان شد که آرم شتاب که آزرم دشمن بود ناصواب. نظامی. هرکه تأمل نکند در جواب بیشتر آید سخنش ناصواب. سعدی. و اگر بر وفق تصور خویش در آن تصرفی نمایند بلاکلام بی وجه و ناصواب افتد. (رشیدی). به وقت گل شدم از توبه شراب خجل که کس مباد ز کردار ناصواب خجل. حافظ. ، ناروا. بد. ناحق. (ناظم الاطباء). ناپسند. ناپسندیده. ناخوب: نبشته آمد به خواجۀ بزرگ که سلطان چنین چیزهای ناصواب می فرماید خواجه بهتر داند که چه می فرماید. (تاریخ بیهقی ص 673). گر بترسی ز ناصواب جواب وقت گفتن صبور باش صبور. ناصرخسرو. گفت یا محمد امت تو بهتر از پیغمبرزادگان نباشد که با برادر خویش چه کردند ازبهر آنکه کارهای ناصواب از پیغمبرزادگان عجب نباشد. (معجم البلدان) (قصص الانبیا ص 59). زبانی که دارد سخن ناصواب به خاموشیش داد باید جواب. نظامی. نرفتست هرگز ره ناصوب دلش روشن و دعوتش مستجاب. سعدی. صوابست با او شدن سوی گل اگر چند گوید بسی ناصواب. اشرفی (ازآنندراج). ، عمل قبیح. ناشایست. کار بد: در پیش ایشان (دختران پادشاه مصر) رفت (جوانی امرد) و با زن شاه ناصوابی بکرد. (اسکندرنامۀ خطی)، عاصی. گناهکار، ناموافق، سخن ناصواب. بیهوده. دروغ. (ناظم الاطباء)
ده کوچکی است از دهستان مشک بخش کهنوج شهرستان جیرفت، واقع در 135هزارگزی جنوب خاوری کهنوج و چهارهزارگزی جنوب راه مالرو مشک به کهنوج. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
ده کوچکی است از دهستان مشک بخش کهنوج شهرستان جیرفت، واقع در 135هزارگزی جنوب خاوری کهنوج و چهارهزارگزی جنوب راه مالرو مشک به کهنوج. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
نوّام. ضجعه. جثمه. آنکه بسیار خسبد. مقابل کم خواب: یافه کم گوی ای سنائی مدح او کز روی عقل هیچ پرخوابی نجسته ست از طبیبان کوکنار. سنائی. ، خواب آلوده (صفتی چشم را) : دو جادوش پرخواب و پرآب روی پر از لاله رخسار و چون مشک موی. فردوسی. بگشا بشیوه نرگس پرخواب مست را وز رشک چشم نرگس رعنا بخواب کن. حافظ. ، در جامه، که خمل بسیار دارد. مقابل کم خواب
نَوّام. ضُجعه. جُثمه. آنکه بسیار خسبد. مقابل کم خواب: یافه کم گوی ای سنائی مدح او کز روی عقل هیچ پرخوابی نجسته ست از طبیبان کوکنار. سنائی. ، خواب آلوده (صفتی چشم را) : دو جادوش پرخواب و پرآب روی پر از لاله رخسار و چون مشک موی. فردوسی. بگشا بشیوه نرگس پرخواب مست را وز رشک چشم نرگس رعنا بخواب کن. حافظ. ، در جامه، که خَمَل بسیار دارد. مقابل کم خواب
همخوابه. (برهان). همخوابه که در بر آدمی بخسبد. (از آنندراج). زن. زوجه. همبستر. ضجیع. همفراش. مقوده. منکوحه. عیال، دندان معشوق. عرب دندان معشوق را به برد تشبیه کند بسبب صفا و آبداری، رطوبتی است غلیظ که اندر پلک چشم گرد آید و بفسرد مانند تگرگ و بیشتر بر ظاهر پلک چشم افتد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی)
همخوابه. (برهان). همخوابه که در بر آدمی بخسبد. (از آنندراج). زن. زوجه. همبستر. ضجیع. همفراش. مقوده. منکوحه. عیال، دندان معشوق. عرب دندان معشوق را به برد تشبیه کند بسبب صفا و آبداری، رطوبتی است غلیظ که اندر پلک چشم گرد آید و بفسرد مانند تگرگ و بیشتر بر ظاهر پلک چشم افتد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی)
یکی از دهستانهای بخش مرکزی اصفهان. محدود از شمال به کاشان و از جنوب به دهستان جی و سده و از خاور به بخش کوهپایه و از باختر به رشته کوههای خرسک و گندمان. این دهستان در جلگه واقع است و آب آن از چاه و قنوات است و محصول عمده آن غلات حبوبات و صیفی است. راه شوسۀ اصفهان به تهران از مغرب این دهستان میگذرد. برخوار از 32 آبادی تشکیل شده است. مرکز آن دستجرد و دههای مهمش مورچه خورت و ده نو و دولت آباد و سین است و 60872 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
یکی از دهستانهای بخش مرکزی اصفهان. محدود از شمال به کاشان و از جنوب به دهستان جی و سده و از خاور به بخش کوهپایه و از باختر به رشته کوههای خرسک و گندمان. این دهستان در جلگه واقع است و آب آن از چاه و قنوات است و محصول عمده آن غلات حبوبات و صیفی است. راه شوسۀ اصفهان به تهران از مغرب این دهستان میگذرد. برخوار از 32 آبادی تشکیل شده است. مرکز آن دستجرد و دههای مهمش مورچه خورت و ده نو و دولت آباد و سین است و 60872 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
کسی که چون از خواب بیدارش کنند بدخویی آغازد، و این حال اکثر در اطفال مشاهده می شود. (آنندراج) : پس از عمری که شد بیدار از آمدشد جانان نگردد بخت با من رام بدخواب است پنداری. محمدسعید اشرف (از آنندراج). - بدخواب گشتن،پس از بیداری تندخو گشتن: بسان طفل بدخو بخت خواب آلوده ای دارم که گر بیدار سازم یک دمش بدخواب می گردد. محمدسعید اشرف (از آنندراج).
کسی که چون از خواب بیدارش کنند بدخویی آغازد، و این حال اکثر در اطفال مشاهده می شود. (آنندراج) : پس از عمری که شد بیدار از آمدشد جانان نگردد بخت با من رام بدخواب است پنداری. محمدسعید اشرف (از آنندراج). - بدخواب گشتن،پس از بیداری تندخو گشتن: بسان طفل بدخو بخت خواب آلوده ای دارم که گر بیدار سازم یک دمش بدخواب می گردد. محمدسعید اشرف (از آنندراج).
با شتاب. با عجله، خاموش شدن از اندوه و خشم و یا روی درهم کشیدن و ناپسند داشتن. (از منتهی الارب) (آنندراج). آشکار کردن حزن. (از اقرب الموارد) ، نقطه های رنگارنگ کردن. (منتهی الارب) (آنندراج)
با شتاب. با عجله، خاموش شدن از اندوه و خشم و یا روی درهم کشیدن و ناپسند داشتن. (از منتهی الارب) (آنندراج). آشکار کردن حزن. (از اقرب الموارد) ، نقطه های رنگارنگ کردن. (منتهی الارب) (آنندراج)