جدول جو
جدول جو

معنی برخوابه

برخوابه((بَ خا بِ یا بَ))
توشک، تشک، همخوابه، هم بستر
تصویری از برخوابه
تصویر برخوابه
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با برخوابه

برخوابه

برخوابه
تُشَک، زیرانداز آکنده از پشم یا پنبه که روی تخت خواب یا زمین می اندازند و بر آن می نشینند یا می خوابند، بَستَر، توشَک
برخوابه
فرهنگ فارسی عمید

برخوابه

برخوابه
همخوابه. (برهان). همخوابه که در بر آدمی بخسبد. (از آنندراج). زن. زوجه. همبستر. ضجیع. همفراش. مقوده. منکوحه. عیال، دندان معشوق. عرب دندان معشوق را به برد تشبیه کند بسبب صفا و آبداری، رطوبتی است غلیظ که اندر پلک چشم گرد آید و بفسرد مانند تگرگ و بیشتر بر ظاهر پلک چشم افتد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی)
لغت نامه دهخدا

ترخوانه

ترخوانه
نوعی خوراک ساخته شده از گندم و شیر که آن را پخته به شکل گلوله در می آورند و خشک کرده برای زمستان نگه می دارند، ترینه
ترخوانه
فرهنگ فارسی معین

ترخوانه

ترخوانه
ترخینه، خوراکی که با گندم نیم کوفته و شیر یا آبغوره بپزند و بعد آن را به شکل گلوله درآورند و خشک کنند و برای زمستان نگه دارند
ترخوانه
فرهنگ فارسی عمید

پرخواره

پرخواره
شکم پرست، برای مِثال کشد مرد پرخواره بار شکم / وگر درنیابد کشد بار غم (سعدی۱ - ۱۴۷)
پرخواره
فرهنگ فارسی عمید