جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با بروان

بروان

بروان
شهریست (به حدود خراسان) بانعمت و جای بازرگانان و درِ هندوستان است. (حدود العالم). و رجوع به پروان شود
لغت نامه دهخدا

بروان

بروان
در ناظم الاطباءکلمه به معانی ذیل بکار رفته است: دستمال و رومال وهوله و هرچه در روی شانه افکنند و قبای بلند و کلاه دراز. اما در مآخذ دیگر که در دسترس بود دیده نشد، جرجانی گوید کیفیتی است که تفریق بین متشاکلات و جمع بین متخلفات از شأن آنست. (از تعریفات)
لغت نامه دهخدا

زروان

زروان
نام یکی از ایزدان در ایران باستان، از شخصیتهای شاهنامه، نام پرده بردار دربار انوشیروان پادشاه ساسانی
زروان
فرهنگ نامهای ایرانی

برواز

برواز
پارسی تازی شده فرواز فرآویز (قاب عکس واژه های فارس الاصل در لهجه عربی حجاز ایراننامه سال 3 شماره 3)
فرهنگ لغت هوشیار

بریان

بریان
گوشت یا چیز دیگر که روی آتش تف داده باشند کباب شده برشته شده، خوراکی است مرکب از گوشت و پیاز چرخ کرده که آنرا تفت دهند
فرهنگ لغت هوشیار