جدول جو
جدول جو

معنی برخیره - جستجوی لغت در جدول جو

برخیره(بَ رَ / رِ)
مرکب از باش بمعنی سر و بوزوق بمعنی پریشان، چریک، حشردسته ای از سربازان مخصوص سلاطین عثمانی که به خشونت معروف بودند و بخصوص در جنگهای کریمه شرکت داشتند
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پرخیده
تصویر پرخیده
(دخترانه)
از لغات اساطیری است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بیخیله
تصویر بیخیله
خرفه، گیاهی خودرو و یک ساله با ساقۀهای سرخ و برگ های سبز و تخم های ریز سیاه لعاب دار و نرم کننده که مصرف خوراکی و دارویی دارد
تورک، پرپهن، بلبن، فرفخ، بخله، بخیله، بوخل، بوخله، بقلة الحمقا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برخورد
تصویر برخورد
تصادف، ملاقات، به هم رسیدن دو چیز یا دو تن هنگام رد شدن و گذشتن از جایی
برخورد کردن: همدیگر را دیدن، ملاقات کردن، تصادف کردن، کنایه از باشدت وخشونت رفتار کردن
فرهنگ فارسی عمید
نصیب و قسمت که از ابتدا برای کسی تعیین شده مثلاً تاخیرۀ تو چنین بوده، بخت، طالع، سرنوشت
فرهنگ فارسی عمید
خوراکی که با گندم نیم کوفته و شیر یا آبغوره بپزند و بعد آن را به شکل گلوله درآورند و خشک کنند و برای زمستان نگه دارند، برای مثال من مست ابد باشم نی مست ز باغ و رز / من لقمۀ جان نوشم نی لقمۀ ترخینه (مولوی۳ - ۱۲۱۱)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرخاره
تصویر سرخاره
سنجاقی که زنان به موی سر می زدند تا موها را نگهدارد، برای مثال جعدی سیاه دارد کز کشّی / پنهان شود بدو در سرخاره (رودکی - ۵۲۸)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برواره
تصویر برواره
بالاخانه، خانه ای که بالای خانۀ دیگر ساخته می شود، اتاقی که در طبقۀ دوم یا سوم یا بالاتر ساخته شده، خانۀ تابستانی، بالاخانۀ بادگیردار
پربار، پرواره، فروار، فرواره، فراوار، فربال، بربار، بروار، غرفه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برمخیده
تصویر برمخیده
ویژگی فرزند خودسر و نافرمان، عاق والدین، برای مثال مر او را بدی برمخیده پسر / ز بهر جهان بر پدر کینه ور (ابوشکور - شاعران بی دیوان - ۱۰۲)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برچیده
تصویر برچیده
گردآورده شده، کنایه از منحل شده
فرهنگ فارسی عمید
(بَ)
مرکّب از: بر + خیر، بخیره. به بیهودگی و برعبث:
خاقانی از انده رشیدت
تا کی بود اشک و نوحه برخیر.
خاقانی.
اژدها سر بدم رساند و باز
سر دم اژدها خورد برخیر.
خاقانی.
رجوع به خیر و خیره و برخیره شود
لغت نامه دهخدا
(بَ ری رَ / رِ)
راه و طریق. (ناظم الاطباء). و در دیگر مآخذی که در دسترس بود یافت نشد،
{{اسم}} درخشندگی. (منتهی الارب). تلألؤ. (اقرب الموارد). درخشندگی و تابش برق که از ابر می جهد. (غیاث) : لها (لصفائح الطلق) بصیص و بریق. (ابن البیطار). و از صهیل اسبان و بریق اسنان دلها و چشمهای مخالفان کور. (جهانگشای جوینی)،
{{صفت}} درخشان. (غیاث) :
زخم تیغ و سنگهای منجنیق
تیغها برکرد چون برق بریق.
مولوی
لغت نامه دهخدا
(بَ ری رَ)
یکی بریر. یک میوه از پیلو. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به بریر شود
لغت نامه دهخدا
(بَ ری رَ)
بنت صفوان، مولاهعائشه رضی الله عنها، صحابیه است. (یادداشت دهخدا). وی را عقل و تیزهوشی بسیار بود و عبدالملک بن مروان حدیثی از او نقل کرده است. (از اعلام النساء ج 1 ص 129). صحابی در زبان عربی از ریشه «صحب» می آید و به معنای یار و همراه است. اما در سنت اسلامی، به فردی اطلاق می شود که پیامبر اسلام (ص) را ملاقات کرده، ایمان آورده و تا آخر عمر بر ایمان خود استوار مانده است. این واژه بار معنایی خاصی در منابع تاریخی دارد.
لغت نامه دهخدا
تصویری از پاخیره
تصویر پاخیره
بنای دیوار و خانه ذ پی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برمخیده
تصویر برمخیده
عاق پدر و مادر، فرزند خودسر عاق والدین
فرهنگ لغت هوشیار
ماده ملون که قدما آن را نوعی صدف استخراج می کردند، رنگ سرخ که به بنفش زند ارغوانی، خرفه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باسیره
تصویر باسیره
شاعر، تاریخگو، قصه خوان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برواره
تصویر برواره
بالای حجره، تاقچه بلند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاخیره
تصویر تاخیره
بخت و طالع و سرنوشت را گویند. و بمعنی نصیب و قسمت هم هست
فرهنگ لغت هوشیار
سوزن زرینی که زنان جهت زینت بر سر زنند و مقنعه را با آن بر لچک کنند تا نیفتد، پنجه مانندی از استخوان که بدان تن را خارند
فرهنگ لغت هوشیار
بیماریی حاد و ساری که به واسطه ظهور بثوراتی به شکل ماکول سرخ رنگ و علایم عمومی خفیف (خصوصا بزرگ شدن و درد ناک گشتن غدد لفاوی پشت گردن) مشخص است. ماکولها در روز اول شبیه سرخک و روز دوم شبیه مخملک اند و روز سوم محو میشوند این بیماری مصونیت ایجاد میکند. عامل آن نوعی ویروس فیلتران است که در ترشحات بینی و حلق یافت میشود سرخیژه سرخچه سرخک کاذب. توضیح: این بیماری با سرخک نباید اشتباه شود
فرهنگ لغت هوشیار
بیماریی حاد و ساری که به واسطه ظهور بثوراتی به شکل ماکول سرخ رنگ و علایم عمومی خفیف (خصوصا بزرگ شدن و درد ناک گشتن غدد لفاوی پشت گردن) مشخص است. ماکولها در روز اول شبیه سرخک و روز دوم شبیه مخملک اند و روز سوم محو میشوند این بیماری مصونیت ایجاد میکند. عامل آن نوعی ویروس فیلتران است که در ترشحات بینی و حلق یافت میشود سرخیژه سرخچه سرخک کاذب. توضیح: این بیماری با سرخک نباید اشتباه شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بظریره
تصویر بظریره
زن بیشرم و زبان دراز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برچیده
تصویر برچیده
منحل شده وتعطیل شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برباره
تصویر برباره
حجره ای که بالای حجره دیگر باشد بالا خانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برخورد
تصویر برخورد
بهم خوردن دو چیز، تصادف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برخیدن
تصویر برخیدن
نصب گوهر بر طلا و نقره، تفتیش کردن، بیرون کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بارخیمه
تصویر بارخیمه
((خَ یْ مِ))
قرارگاه باج گیران در راه ها و گذرگاه ها، محصل مالیات، باج گیر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برواره
تصویر برواره
((بَ رِ))
بالاخانه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برخورد
تصویر برخورد
((بَ خُ))
به هم رسانیدن دو چیز، تصادم، به هم رسیدن دو کس، تصادف، ملاقات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تاخیره
تصویر تاخیره
((رِ))
بخت، طالع، سرنوشت
فرهنگ فارسی معین
((سَ رَ یا رِ))
سوزن زرینی که زنان به جهت زینت بر سر زنند و مقنعه را با آن بر لچک بند کنند تا نیفتد، پنجه مانندی از استخوان که بدان تن را خارند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برگیری
تصویر برگیری
اشتقاق
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از برخورد
تصویر برخورد
تصادم، ضربه، تماس، تصادف
فرهنگ واژه فارسی سره