جدول جو
جدول جو

معنی برج - جستجوی لغت در جدول جو

برج
خرجهای غیر ضروری ساختمان وبنای بلند ساختمان وبنای بلند
تصویری از برج
تصویر برج
فرهنگ لغت هوشیار
برج
ساختمانی که بیش از ده طبقه داشته باشد مثلاً برج میلاد، بنای بلند استوانه ای یا مربع شکل که در کنار قلعه یا جای دیگر برای دیده بانی یا محافظت و نگهبانی می ساختند، کوشک، قلعه، جمع بروج، در علم نجوم منطقه البروج
تصویری از برج
تصویر برج
فرهنگ فارسی عمید
برج
((بَ))
کنایه از هزینه های بی مورد و بی جا
تصویری از برج
تصویر برج
فرهنگ فارسی معین
برج
((بُ))
جای بلندی که برای نگهبانی عمارت و قلعه درست کنند، قلعه، دژ، هر یک از دوازده برج منطقه البروج که خورشید هر ماه در یکی از آن ها قرار می گیرد، حمل (فروردین)، ثور (اردیبهشت)، جوزا (خرداد)، سرطان (تیر)
تصویری از برج
تصویر برج
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از برجا
تصویر برجا
ثابت، برقرار، استوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برجا
تصویر برجا
((بَ))
شایسته، سزاوار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ابرج
تصویر ابرج
نیکو چشم، جمع برج برجها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زبرج
تصویر زبرج
زرینه، زیور آرایه، ابر اندک سرخ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حبرج
تصویر حبرج
نوعی مرغابی شبیه به هوبره و کوچکتر از آن که در مصر فراوانست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبرج
تصویر تبرج
نشان دادن زن زینت و زیبائی خود را به مرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبرج
تصویر تبرج
خود را آراستن، خودآرایی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تبرج
تصویر تبرج
((تَ بَ رُّ))
نشان دادن زن زینت خود به دیگران
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برجستگی
تصویر برجستگی
امتیاز
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از برجاسپ
تصویر برجاسپ
(پسرانه)
از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از سرداران تورانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از برجیس
تصویر برجیس
ستاره مشتری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برجوشیدن
تصویر برجوشیدن
به جوشش آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
جهیده، برآمده بالا آمده، شخص معروف و بزرگ، جمع برجستگان، خوب پسندیده، ممتاز عالی، چست چالاک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برجستن
تصویر برجستن
پریدن، جهیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برجستگی
تصویر برجستگی
بلندی، جهندگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برجای مانده
تصویر برجای مانده
فرسوده از ماندگی، باز پس مانده، مبتلا به بیماری فلج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برجای داشتن
تصویر برجای داشتن
تثبیتثابت کردنبرقرار ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
مستقرثابت، پایدار پایا باقی. یا برجای بودن، در محل خود بودن، ثابت بودن برقرار بودن، بجایدر جای، در حق دربارهء. توضیح لازم الاضافه است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برجاس
تصویر برجاس
آماجگاه، نشانه تیر وغیره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برج هلال
تصویر برج هلال
برج سرطان آبام ماه خانه ماه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برج میزان
تصویر برج میزان
آبام ترازو ترازوک مهر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برج کبوتران
تصویر برج کبوتران
ورده کبوتر خان (گویش اسپهانی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برج کبوتر
تصویر برج کبوتر
ورده کبوتر خان (گویش اسپهانی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برج قوس
تصویر برج قوس
آبام نیماسب آذر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برج قمر
تصویر برج قمر
خور تک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برج عقرب
تصویر برج عقرب
آبام کژدم آبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برج سنبله
تصویر برج سنبله
آبام خوشه: خوشک خوشه چرخ شهریور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برج سرطان
تصویر برج سرطان
آبام خرچنگ تیر ماه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برج دلو
تصویر برج دلو
آبام دول بهمن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برج خاکی
تصویر برج خاکی
دژ خاکی سه آبام گاو خوشه (سنبله) و بز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برج حوت
تصویر برج حوت
آبام ماهی اسفند
فرهنگ لغت هوشیار