جدول جو
جدول جو

معنی برج

برج
(اُ)
رستنی باشدکه آنرا اکر ترکی گویند. (انجمن آرا) (آنندراج) (برهان). وج. (بحر الجواهر). بحرالجواهر در ذیل کلمه وج گوید فارسی آن برج است. رجوع به بحرالجواهر شود، سنگی که در چاه اندازند تا چشمه های آن گشوده و آب آن خوشمزه گردد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، علامتی که از سنگ سازند مانند نشان و علامت راه. (منتهی الارب)
علم و رایت معطر و خوشبوی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا