جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با برج

برج

برج
ساختمانی که بیش از ده طبقه داشته باشد مثلاً برج میلاد، بنای بلند استوانه ای یا مربع شکل که در کنار قلعه یا جای دیگر برای دیده بانی یا محافظت و نگهبانی می ساختند، کوشک، قلعه، جمعِ بُرُوج، در علم نجوم منطقه البروج
برج
فرهنگ فارسی عمید

برج

برج
جای بلندی که برای نگهبانی عمارت و قلعه درست کنند، قلعه، دژ، هر یک از دوازده برج منطقه البروج که خورشید هر ماه در یکی از آن ها قرار می گیرد، حمل (فروردین)، ثور (اردیبهشت)، جوزا (خرداد)، سرطان (تیر)
برج
فرهنگ فارسی معین

برج

برج
کوشک. (ترجمان علامۀ جرجانی ترتیب عادل بن علی) (آنندراج) (منتهی الارب) (کشاف اصطلاحات الفنون) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (زمخشری) (مهذب الاسماء). قصر. (از اقرب الموارد). کاخ:
بیار آن ماه را یک شب درین برج
که پنهان دارمش چون لعل دردرج
نبود آگه که آن شبرنگ و آن ماه
ببرج او فرود آیند ناگاه.
نظامی.
چندانکه از نظر غایب شد ببرجی رفت و درجی بدزدید. (گلستان).
لغت نامه دهخدا

برج

برج
دهی است از دهستان شهر کهنه بخش حومه شهرستان قوچان، جلگه و سردسیری است. سکنۀ آن 926 تن. آب آن از قنات و محصول آنجا غلات و انگور است. شغل اهالی زراعت و مالداری است. راه ماشین رو. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9) ، جامۀ برسا. لباس رو، لباس پربهای باشکوه. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

برج

برج
در تداول مقابل خرج. آنچه مصرف شود از نقد برای چیزهایی که از ضروریات زندگی نباشد. خرجها که جز برای خوردن و آشامیدن و منزل است. خرجهای غیرضروری. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

برج

برج
فراخ عیش شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، روی زمین و در روی زمین افتاده، مناسب و جای گرفته، درست و صحیح و راست. (ناظم الاطباء).
- برجا شدن، تمام شدن و مرتب شدن. (ناظم الاطباء).
- برجا کردن، ملاحظه نمودن و رعایت نمودن. (ناظم الاطباء).
- ، مرتب کردن. (ناظم الاطباء). رجوع به برجای شود
لغت نامه دهخدا

برج

برج
رستنی باشدکه آنرا اکر ترکی گویند. (انجمن آرا) (آنندراج) (برهان). وج. (بحر الجواهر). بحرالجواهر در ذیل کلمه وج گوید فارسی آن برج است. رجوع به بحرالجواهر شود، سنگی که در چاه اندازند تا چشمه های آن گشوده و آب آن خوشمزه گردد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، علامتی که از سنگ سازند مانند نشان و علامت راه. (منتهی الارب)
علم و رایت معطر و خوشبوی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

برج

برج
دیدن حمل و اسد و قوس لشگر پادشاه است و دیدن ثور و سنبله و جدی پسر پادشاه و دیدن جوزا و میزان و دلو قاضی صاحب تدبیر پادشاه است و دیدن سرطان و عقرب و حوت، دیدن صاحب شرط و شرابدار پادشاه است. اگر کسی حمل را به خواب دید، با مردی محتشم او را کاری افتد و حاجت او را روا کند. اگر ثور را بیند با مردی جاهل و نادان او را کاری افتد و حاجت او روا گردد. اگر جوزا را بیند، با مردی فصیح کاری افتد و حاجتش روا شود. اگر سرطان را بیند، او را با مردی بی اصل کاری افتد و حاجتش روا شود و بزرگی و جاه یابد. اگر سنبله را بیند، او را با مردی کشاروز و بی وفا کاری افتد و مرادش برنیاید. گر میزان را بیند، او را با مردی قاضی کار افتد و هر وعده که دهد وفا کند. اگرعقرب را بیند، او را با مردی دشمن یا زنی مفسد کاری افتد و او را زحمت رسد و غمگین گردد. اگر قوس را بیند، او را با مردی سالار مهتر کاری افتد و حاجت او روا شود و خلق او را دوست دارند. اگر حوت را بیند، او را با مردی غریب ساده دل و نیک رای و مهربان و کم سخن کاری افتد و حاجت او روا شود. محمد بن سیرین
فرهنگ جامع تعبیر خواب