برجا برجا ثابت، مستقرمتضاد: متزلزل، باقی، برقرار، پابرجا، پایا، پایدارمتضاد: ناپایدار فرهنگ واژه مترادف متضاد
ارجا ارجا امید بخشیدن، دیر کاری، جمع رجا، کناره ها کرانه ها طرف ها گوشه ها. امیدوار کردن، واپس بردن کار را به تاء خیر انداختن وا پس داشتن پس افکندن باز پس بردن سپس انداختن کاری را فرهنگ لغت هوشیار