- برتافته
- برگشته برگردیده، برگردانیده، پیچیده، سوراخ کرده سفته، تحمل کرده تاب آورده
معنی برتافته - جستجوی لغت در جدول جو
- برتافته
- برگردیده، برگشته، پیچیده
- برتافته ((~. تِ))
- برگشته، پیچیده، تاب آورده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تحمل کردن
پیچاندن، تا کردن، برگرداندن، خمانیدن
عصبانی
مشتق، ماخوذه، اقتباس
جعلی، اختراع
پرتاب شده
بلند و حمل شده برده شده، کسی که از ترس سیاست و تنبیه فرار میکند شخصی که بجایی مقدس پناه میبرد
ایستاده، بلند شده
پیچیدگی پیچش
روان شدن، جاری گشتن
برداشته شده، ربوده
برگردانیده، برگردانده
پارچه ای که در آن رشته های طلا بکار برده باشند زرتار زردوزی
عاصی، بی فرمانی کردن
خشمگین، عصبانی، خشمناک، غضبناک، غضب، غضب آلود، ارغند، ارغنده، شرزه، دژ آلود، ژیان، خشمن، خشمگن، آرغده، آلغده، غرمنده، ساخط، غراشیده، غضبان، غضوب
بلند شده، برده شده، حمل شده
برداشته شده، نواخته، پرورده، برای مثال چون قطره بر گرفتۀ خود را جهان سلیم / بر آسمان رساند و از کف رها کند (سلیم - لغتنامه - برگرفته) ، بالابرده شده
ایستاده، کسی یا چیزی که روی پای خود قرار گرفته باشد، ورپا، برپای، قائم، برپا، سرپا، هج
تحمل کردن، روگردانیدن، پیچیدن، تاب دادن، مقابله و برابری کردن
نتابیده ناتابیده مقابل تافته
فرانسوی برگه
عجله کرده شتاب کرده، تند رفته
تابیده شده بهم پیچیده شده منسوج، پارچه، فرش
در گذشته، متوفی
به هم پیچیده و تابیده شده، چیزی که از تار و پود تشکیل شده، پارچه، فرش و مانند آن ها
پیچیده، تاب داده، نوعی پارچۀ ابریشمی دست بافت، کنایه از افسرده، ناراحت
گداخته، تفته، حرارت دیده، تابناک
گداخته، تفته، حرارت دیده، تابناک