جدول جو
جدول جو

معنی برانوش - جستجوی لغت در جدول جو

برانوش
(پسرانه)
مهندس رومی که پل شوشتر را در زمان شاپور ساسانی، از شخصیتهای شاهنامه، نام سردار رومی در زمان شاپور ذوالاکتاف پادشاه ساسانی
تصویری از برانوش
تصویر برانوش
فرهنگ نامهای ایرانی
برانوش
(بِ)
مهندس سپاه رومی در زمان شاپور اول ساسانی که بهنگام اسارت امپراتور روم به امر شاپور پل شوشتر را ساخت. توضیح آنکه این نام را بزانوش هم ضبط کرده اند. بقول لکهارت برانوش نام رومی نیست و کرزن این نام را اورانوش (اورانوس) دانسته است. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آریانوش
تصویر آریانوش
(دخترانه)
شادکننده و خوشحال کننده آریاییان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آوانوش
تصویر آوانوش
(دخترانه)
شنونده آوا
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سیرانوش
تصویر سیرانوش
(دخترانه)
نام دیگر شیرین همسر خسروپرویز پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از رادنوش
تصویر رادنوش
(پسرانه)
مرکب از راد (جوانمرد، بخشنده) + نوش (نیوشنده)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از دارنوش
تصویر دارنوش
(پسرانه)
نام یکی از وزیران بخت نصر
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ارشانوش
تصویر ارشانوش
(پسرانه)
از نامهای باستانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از برنوش
تصویر برنوش
(پسرانه)
برانوش
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از غرمانوش
تصویر غرمانوش
ترخان، ترخون
عاقرقرحا، گیاهی شبیه بابونه، با برگ های ریز و شاخه های نازک که مصرف دارویی دارد، اککرا، اکرکره، آکرکره
فرهنگ فارسی عمید
از صورت های فلکی شمالی که به صورت مردی ایستاده که سری بریده در دست دارد تصویر شده، حامل راس الغول
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دردنوش
تصویر دردنوش
دردآشام، آنکه جام باده را تا ته بیاشامد، دردآشامنده، دردنوش، باده خوار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دریانوش
تصویر دریانوش
کسی که شراب بسیار بخورد و مست نشود، شراب خوار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بناگوش
تصویر بناگوش
بن گوش، بیخ گوش، پشت گوش، گوشت کنار گوش گوسفند که مصرف خوراکی دارد
فرهنگ فارسی عمید
صورتی فلکی در نیمکرۀ شمالی آسمان که به شکل مردی با شمشیری در یک دست و یک سر در دست دیگر مجسم می شود
فرهنگ فارسی عمید
(بَ)
اسب تیزگام و خوش قدم. (آنندراج). اسب تندرو. (ناظم الاطباء) ، بهیجان آمدن قوم و درهم آمیختن آنها. (از ناظم الاطباء) ، پریشان کردن چیزی. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
نام سردار رومی در زمان اردشیر که برای بستن پیمان آشتی بنزد شاپور آمد. (مزدیسنا ص 380) :
بزانوش بد نام آن پهلوان
سواری سرافراز و روشن روان.
فردوسی.
لغت نامه دهخدا
(بَ)
برونوس. (برهان) (آنندراج). رجوع به برنوس شود، به مجاز، در سوز و گداز شدن. سخت غمگین و متأثر گشتن:
به ایرانیان زار و گریان شدم
ز ساسانیان نیز بریان شدم.
فردوسی.
- جان و تن به مهر کسی بریان شدن، در مهر کسی سوختن و زار و ناتوان گشتن در آتش عشق وی:
مر مرا بفریفت از آغاز کار
تا شدم بریان به مهرش جان و تن.
ناصرخسرو.
- دل بریان شدن بر کسی، در سوز و گداز شدن:
دل من همی بر تو بریان شود
دو چشمم شب و روز گریان شود.
فردوسی.
- روان بریان شدن، سخت غمگین و در سوز و گداز شدن:
همانا که آن خاک گریان شود
روانش بدین سوک بریان شود.
فردوسی.
- سینه بریان شدن، سخت متأثر و غمگین و در سوز و گداز شدن:
ز درد تو خورشید گریان شود
همان ماه را سینه بریان شود.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
تصویری از بلا نوش
تصویر بلا نوش
آزار نوش، گنده خور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بناگوش
تصویر بناگوش
پشت گوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برونشو
تصویر برونشو
راه بیرون شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از براکوه
تصویر براکوه
سینه کش کوه دامنه کوه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سراگوش
تصویر سراگوش
کیسه ای دراز که زنان گیسوی خود را در آن نهند گیسو پوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برانشی
تصویر برانشی
عضو اصلی تنفس ماهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از براتکش
تصویر براتکش
کسی که برات بحواله بانک یا تاجری نویسد محیل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از براثوا
تصویر براثوا
ابهل
فرهنگ لغت هوشیار
کسی که هر چیز بد و پلیدی را میخورند، آنکه هر چیزی را بی تفاوت میخورند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برساوش
تصویر برساوش
((بَ وُ))
حامل رأس الغول، برنده سر دیو، یکی از صورت های فلکی شمالی به صورت مردی که با دست چپ سر بریده دیوی را با موی گرفته و ستارگان آن بیست و شش باشند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برانشی
تصویر برانشی
((بِ))
آب شش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از براندی
تصویر براندی
((بِ))
نوعی مشروب انگلیسی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بناگوش
تصویر بناگوش
نرمه گوش، پس گوش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سراگوش
تصویر سراگوش
((سَ))
روسری، چارقد، بافته ای از مروارید که در قدیم بر سر می گذاشتند و دنباله آن پارچه درازی بوده که گیسو را می پوشاند، سراغوش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سراغوش
تصویر سراغوش
((سَ))
روسری، چارقد، بافته ای از مروارید که در قدیم بر سر می گذاشتند و دنباله آن پارچه درازی بوده که گیسو را می پوشاند، سراگوش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بر دوش
تصویر بر دوش
بر عهده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از برشنوم
تصویر برشنوم
تطهیر
فرهنگ واژه فارسی سره