جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با براندی

براندی

براندی
نوعی نوشابۀ الکلی قوی که از تقطیر شراب یا تفالۀ انگور تهیه می شود
فرهنگ فارسی عمید

برانشی

برانشی
عضو اصلی تنفس ماهی که به وسیلۀ آن اکسیژن موجود در آب را جذب می کند، آب شش
فرهنگ فارسی عمید

براندن

براندن
برانیدن. گاهی بجای بریدن استعمال میشود: دستت را براندی. (یادداشت مؤلف) ، برافراشته. استوار. قائم:
پی زنده پیلان بخاک اندرون
چنان چون ز بیجاده برپا ستون.
فردوسی.
مادام که این یکی برجاست آن دگر برپاست. (گلستان) ، مقابل از پا افتاده. قائم:
چو برپایی طلسمی پیچ پیچی
چو افتادی شکستی هیچ هیچی.
نظامی
لغت نامه دهخدا

براندر

براندر
صورتی از برادراندر. نابرادری. پسر شوهر مادر بود. (لغت نامۀ اسدی). رجوع به براداندر و برادراندر شود
لغت نامه دهخدا

برانی

برانی
بی سواد عامی. توضیح در عربی بمعنی ظاهر از هر چیز و ضد (جوانی) است
فرهنگ لغت هوشیار