برافروختگی (بَ اَ تَ / تِ) حاصل مصدر از برافروختن. حالت و چگونگی برافروخته. روشنایی و درخشیدگی. (ناظم الاطباء). رجوع به برافروختن و برافروخته شود ادامه... حاصل مصدر از برافروختن. حالت و چگونگی برافروخته. روشنایی و درخشیدگی. (ناظم الاطباء). رجوع به برافروختن و برافروخته شود لغت نامه دهخدا
برافروختگی تغیر، خشم، غضب، قهر، تابش، سرخی ادامه... تغیر، خشم، غضب، قهر، تابش، سرخی فرهنگ واژه مترادف متضاد