جدول جو
جدول جو

معنی براعیم - جستجوی لغت در جدول جو

براعیم
(بَ)
جمع واژۀ برعم. (منتهی الارب). رجوع به برعم شود.
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از براهیم
تصویر براهیم
(پسرانه)
ابراهیم
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شراکیم
تصویر شراکیم
(پسرانه)
نام یکی از سپهبدان مازندران
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فراهیم
تصویر فراهیم
(پسرانه)
نام جد زرتشت
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فراییم
تصویر فراییم
(پسرانه)
معرب از عبری نام پسر یوسف (ع)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ابراهیم
تصویر ابراهیم
(پسرانه)
پدر جماعت بسیار، پدر عالی مقام، نام یکی از پیامبران بزرگ ملقب به خلیل الله، نام سوره ای در قرآن کریم
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از براهام
تصویر براهام
(پسرانه)
ابراهیم، نام مردی در زمان بهرام گور پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از براهین
تصویر براهین
برهان ها، حجت ها، دلیل ها، دلیل قاطع ها، جمع واژۀ برهان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جراثیم
تصویر جراثیم
جرثومه ها، اصلها و ریشه های هر چیز بد، ریشه های درخت، میکروب ها، جمع واژۀ جرثومه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ابراهیم
تصویر ابراهیم
چهاردهمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۵۲ آیه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خراطیم
تصویر خراطیم
خرطوم ها، بینی های بلند، جمع واژۀ خرطوم
فرهنگ فارسی عمید
(بَ عِ)
جمع واژۀ برعومه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به برعومه شود، گشودن و ستیخ کردن خروس و جز آن پرهای گردن را بگاه جنگ. (یادداشت مؤلف).
- ، آماده شدن آدمی برای نزاع و جنگ و پیکار کردن با حالتی شبیه خروس و گربه بگاه جنگ.
- براق شدن بسوی کسی، بخشم چون گربه بجانب کسی با موهای افراشته یازیدن. (یادداشت مؤلف). با خشم و غضب بسوی کسی متوجه شدن.
- گربۀ براق، گربه ای که موی بلند دارد خاصه بر گردن و این ممدوح و مطلوب گربه بازان است. (یادداشت مؤلف). گربه ای که پشم بدنش خاصه در گردن بیش از سایر گربه ها است
لغت نامه دهخدا
(بَ)
جمع واژۀ بلعوم. (ذیل اقرب الموارد از تاج). رجوع به بلعوم شود
لغت نامه دهخدا
(بَ /بِ)
ابراهیم بحذف همزه. (شرفنامۀ منیری)
لغت نامه دهخدا
(بِ)
ابراهیم خلیل الله :
بزرگی که با آسمان همبر است
ز نسل براهیم پیغمبر است.
فردوسی.
نبیرۀ سماعیل پیغمبر است
که پور براهیم نیک اختر است.
فردوسی.
یافت احمد بچهل سال مکانی که نیافت
به نود سال براهیم ازآن عشر عثیر.
ناصرخسرو.
اندیشه کن از حال براهیم وز قربان
وان عزم براهیم که برّد ز پسر سر.
ناصرخسرو.
تمثال تو چون دست براهیم پیمبر
مر بتکده ها را در و دیوار شکسته.
سوزنی.
بت شکن همچو براهیم شو ار میخواهی
که ترا آتش سوزنده گلستان گردد.
خاقانی.
بمعماری کعبه چون دست برد
زمانه براهیم پنداشتش.
خاقانی.
مهد براهیم چه رای اوفتاد
نیمه ره آمد دو سه جای اوفتاد.
نظامی.
زلف براهیم و رخ آتشگرش
چشم سماعیل و مژه خنجرش.
نظامی.
بصحف براهیم ایزد شناس
کزان دین کنم پیش یزدان سپاس.
نظامی.
رجوع به ابراهیم خلیل الله شود.
لغت نامه دهخدا
(بَ)
جمع واژۀ برسام. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به برسام شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از خراطیم
تصویر خراطیم
جمع خرطوم، بمعنی بینی فیل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عراهیم
تصویر عراهیم
نرم و نازک، شیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از براغیث
تصویر براغیث
جمع برغوث، کک ها جمع برغوث کیکها ککها
فرهنگ لغت هوشیار
جمع جرثومه، انگل ها، آسال ها بندادها، جوانه ها جمع جرثوم. خانه های مورچه، خاکهای پای درختان، کرمهای ذره بینی میکربها
فرهنگ لغت هوشیار
چهار تایی مونث رباعی، چهار دندان که میان ثنایا و انیاب باشد، جمع رباعیات
فرهنگ لغت هوشیار
درختی از تیره گلسرخیان جزو دسته بادامیها که در جنگلهای خشک خرم آباد و لرستان وجود دارد. این گیاه نوعی آلوی وحشی میباشد
فرهنگ لغت هوشیار
جمع برهان، پرون هان ها آوندها گر آوند خواهی به تیغم نگر (فردوسی) جمع برهان برهانها دلیلها حجتها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از براجیل
تصویر براجیل
بویانک (کرفس) از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از براذین
تصویر براذین
جمع برذون، ستور اسپ های تاتاری
فرهنگ لغت هوشیار
نام سوره چهاردهمین از قرآن کریم پس از رعد، و نام پیغمبر بت شکن که لقب او خلیل الله است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بارعام
تصویر بارعام
((رِ))
اجازه ورود به همگان برای حضور در برابر شاه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جراثیم
تصویر جراثیم
((جَ))
جمع جرثومه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خراطیم
تصویر خراطیم
((خَ))
جمع خرطوم، مجازاً به معنی بزرگان، مهتران
فرهنگ فارسی معین
تصویری از براقیت
تصویر براقیت
Shininess
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از براقیت
تصویر براقیت
блеск
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از براقیت
تصویر براقیت
Glänzen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از براقیت
تصویر براقیت
блискучість
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از براقیت
تصویر براقیت
połyskliwość
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از براقیت
تصویر براقیت
闪亮
دیکشنری فارسی به چینی