- بر
برای بیان قرار گرفتن چیزی روی چیز دیگر به کار می رود، به سوی، به طرف، به علت، به جهت، برای بیان همراه و ملازم بودن دو چیز به کار می رود،
بالای، روی مثلاً شکر را بر ترازو گذاشت،
در برابر، در مقابل مثلاً سه بر صفر باختند،
نسبت به، برای مثلاً بر من گریست،
لازم بودن کاری را می رساند، برعهدۀ مثلاً بر شماست که مبارزه کنید،
(پیشوند) برای تغییر دادن معنای فعل به کار می رود مثلاً برافراشتن، برخوردن، برانگیختن،
به مثلاً بر او زد،
مطابق با، برای نشان دادن توالی به کار می رود مثلاً پشت برپشت،
دربارۀ مثلاً فقط برای او شعر می سراید
ضلع خارجی بنا یا زمین که به طرف خیابان است مثلاً بر شرقی بنا،
بغل، آغوش مثلاً یکدیگر را در بر گرفتند،
تن، اندام مثلاً جامه را در بر کرد، سینه، پهلو، لبه، کنار
بار، میوه، ثمر
بر دادن: بار دادن، میوه دادن،برای مثال پیش از این عمری به باد عشق او بر داده ام / بازگشتم عاشق دیدار او، تدبیر چیست؟ (انوری - ۷۸۷) ، پسوند متصل به واژه به معنای کنایه از نتیجه دادن
برنده مثلاً پیغامبر، فرمانبر، رنجبر، باربر
شفا یافتن از مرض، رهایی، خلاص
خاطر، یاد، حافظه
بر زدن: کنایه از برابری کردن، برای مثال به برزنی که از او اندکی بیفروزند / به نور با فلک ماه بر زند برزن (عنصری - ۲۵۹)
بالای، روی مثلاً شکر را بر ترازو گذاشت،
در برابر، در مقابل مثلاً سه بر صفر باختند،
نسبت به، برای مثلاً بر من گریست،
لازم بودن کاری را می رساند، برعهدۀ مثلاً بر شماست که مبارزه کنید،
(پیشوند) برای تغییر دادن معنای فعل به کار می رود مثلاً برافراشتن، برخوردن، برانگیختن،
به مثلاً بر او زد،
مطابق با، برای نشان دادن توالی به کار می رود مثلاً پشت برپشت،
دربارۀ مثلاً فقط برای او شعر می سراید
ضلع خارجی بنا یا زمین که به طرف خیابان است مثلاً بر شرقی بنا،
بغل، آغوش مثلاً یکدیگر را در بر گرفتند،
تن، اندام مثلاً جامه را در بر کرد، سینه، پهلو، لبه، کنار
بار، میوه، ثمر
بر دادن: بار دادن، میوه دادن،
برنده مثلاً پیغامبر، فرمانبر، رنجبر، باربر
شفا یافتن از مرض، رهایی، خلاص
خاطر، یاد، حافظه
بر زدن: کنایه از برابری کردن،
