دارای اندازه یا حجم زیاد، کلان مثلاً خانۀ بزرگ، با اهمیت، برجسته مثلاً رمان نویس بزرگ، با سن بیشتر مثلاً برادر بزرگ، دارای سن زیاد، بالغ، سخت، شدید مثلاً رنج بزرگ، فاجعۀ بزرگ، شریف، محترم، رئیس، سرپرست، دارای مقام یا طبقۀ اجتماعی بالا مثلاً بزرگان شهر دور هم جمع شوند، در موسیقی گوشه ای در دستگاه شور، بادرشتی و گستاخی
دارای اندازه یا حجم زیاد، کلان مثلاً خانۀ بزرگ، با اهمیت، برجسته مثلاً رمان نویس بزرگ، با سن بیشتر مثلاً برادر بزرگ، دارای سن زیاد، بالغ، سخت، شدید مثلاً رنج بزرگ، فاجعۀ بزرگ، شریف، محترم، رئیس، سرپرست، دارای مقام یا طبقۀ اجتماعی بالا مثلاً بزرگان شهر دور هم جمع شوند، در موسیقی گوشه ای در دستگاه شور، بادرشتی و گستاخی
بدطینتی. بدذاتی. بدخواهی. پستی. خواری. (ناظم الاطباء). بداصلی. بدگوهری. بدنژادی: پادشاهان جهان از بدرگی بو نبردند از شراب بندگی. مولوی. توان کرد با ناکسان بدرگی ولیکن نیاید ز مردم سگی. سعدی (بوستان)
بدطینتی. بدذاتی. بدخواهی. پستی. خواری. (ناظم الاطباء). بداصلی. بدگوهری. بدنژادی: پادشاهان جهان از بدرگی بو نبردند از شراب بندگی. مولوی. توان کرد با ناکسان بدرگی ولیکن نیاید ز مردم سگی. سعدی (بوستان)