جدول جو
جدول جو

معنی بدرام - جستجوی لغت در جدول جو

بدرام
سرکش، نافرمان، برای مثال چرخ «بدرام» تا که شد رامش / از کواکب چو خلد شد بدرام (شمس فخری - مجمع الفرس - بدرام)، حیوانی که به آسانی رام نشود
پدرام
تصویری از بدرام
تصویر بدرام
فرهنگ فارسی عمید
بدرام
((بَ))
وحشی، سرکش
تصویری از بدرام
تصویر بدرام
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بیرام
تصویر بیرام
(پسرانه)
بایرام
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پدرام
تصویر پدرام
(پسرانه)
آراسته، نیکو، شاد، سرسبز، خر م، شاد و خوش
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بهرام
تصویر بهرام
مریخ
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بیرام
تصویر بیرام
ویران، ویرانه، بیران
فرهنگ لغت هوشیار
آراسته نیکو، خوشدل شاد خرم خوش مبتهج مقابل درشت ناپدرام بدرام، مبارک فرخ خجسته بفال نیک مقابل شوم، همیشه دایم پاینده، سهل مقابل درشت حزن: (اگر چه راه ناپدرام باشد، بپدرامد چو خوش فرجام باشد) (ویس و رامین) -6 درست صحیح، مرتب منظم منتظم مقابل شوریده بدرام، جای خواب و آرام، شادی خوشی: (ما بشادی همه گوییم که ای رود بموی ما بپدرام همی گوییم ای زیر بنال) (فرخی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بهرام
تصویر بهرام
(پسرانه)
پیروز، فاتح، ایزد پیروزی درآئین زردشت، لقب برخی از پادشاهان ساسانی، نام ستاره مریخ، نام روز بیستم از هر ماه شمسی در ایران قدیم، نام فرشته موکل بر مسافران و روز بهرام، نام چندتن از شخصیتهای شاهنامه از جمله نام یکی از فرزندان گودرز گشواد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بهرام
تصویر بهرام
نام روز بیستم از هرماه شمسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بدنام
تصویر بدنام
معروف به بدی، بی آبرو، رسوا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بدکام
تصویر بدکام
بداندیش، بدخواه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بدراه
تصویر بدراه
ستوری که بد راه رود بد رو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بدکام
تصویر بدکام
بدخواه، بدنیت، بداندیش، بدطینت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بدران
تصویر بدران
گیاهی مانند ترب و بسیار بدبو، گندگیاه، برای مثال عیب بدران مکن و هرچه بود نیکو بین / که به صحرای جهان هیچ نروید بیکار (بسحاق اطعمه - مجمع الفرس - بدران)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پدرام
تصویر پدرام
خوش و خرم، برای مثال گل بخندید و باغ شد پدرام / ای خوشا این جهان بدین هنگام (فرخی - ۲۲۷)، نیکو و آراسته، فرخ، خجسته، پاینده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بهرام
تصویر بهرام
مریخ، روز بیستم از هر ماه خورشیدی، برای مثال ای روی تو به خوبی افزون ز مهر و ماه / بهرام روز بادۀ بهرام رنگ خواه (مسعودسعد - ۵۴۹)، در ایران باستان، فرشتۀ موکل بر مسافران
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بدنام
تصویر بدنام
((بَ))
دارای شهرت بد، معروف به بدی
فرهنگ فارسی معین
((بَ))
در آیین زردشتی یکی از ایزدان است وی یار ایزدمهر و پاسبان عهد و پیمان و موکل به روز بیستم هر ماه شمسی (موسوم به بهرام) است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پدرام
تصویر پدرام
((پَ یا پِ))
آراسته، نیکو، خوش وخرم، خجسته، فرخ، همیشه، پاینده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بدراه
تصویر بدراه
اسبی که بد راه می رود، کنایه از کسی که به راه خطا می رود، بدآیین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بدنام
تصویر بدنام
Disreputable, Infamous, Notorious
دیکشنری فارسی به انگلیسی
сомнительный , позорный , печально известный
دیکشنری فارسی به روسی
von schlechtem Ruf, berüchtigt
دیکشنری فارسی به آلمانی
сумнівний , ганебний , відомий у поганому сенсі
دیکشنری فارسی به اوکراینی
podejrzany, haniebny, notoryczny
دیکشنری فارسی به لهستانی
声誉差的 , 恶名昭彰的 , 臭名昭著的
دیکشنری فارسی به چینی
de má reputação, infame, notório
دیکشنری فارسی به پرتغالی
di cattiva reputazione, infame, noto
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
de mala reputación, infame, notorio
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
de mauvaise réputation, infâme, notoire
دیکشنری فارسی به فرانسوی
van slechte reputatie, berucht
دیکشنری فارسی به هلندی
มีชื่อเสียงไม่ดี , เสื่อมเสียชื่อเสียง , เสื่อมเสีย
دیکشنری فارسی به تایلندی
memiliki reputasi buruk, terkenal buruk
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تفوّقٌ , يتقن , تفوّق
دیکشنری فارسی به عربی
बदनाम , कुख्यात
دیکشنری فارسی به هندی