جدول جو
جدول جو

معنی بخیز - جستجوی لغت در جدول جو

بخیز
(بَ)
کمینگاه و محل خوف. (آنندراج). کمینگاه. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بهیز
تصویر بهیز
(پسرانه)
نیرومند (نگارش کردی: بههز)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بریز
تصویر بریز
(پسرانه)
محترم (نگارش کردی: بهز)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مخیز
تصویر مخیز
مهمیز، آلتی فلزی که هنگام سواری بر پاشنۀ چکمه می بندند، مهماز، اسب انگیز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بخیه
تصویر بخیه
کوک، آجیده، کوک هایی که روی پارچه با دست یا چرخ خیاطی زده می شود
بخیه زدن: بخیه کردن، کوک زدن پارچه، دوختن درز جامه یا چیز دیگر، در پزشکی دوختن پوست بدن یا عضوی که برای عمل جراحی شکافته شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آبخیز
تصویر آبخیز
زمین پرآب، زمینی که هر جای آن را بکنند آب بیرون آید، طوفان دریایی، کنایه از پیشامد وحشتناک، برای مثال اندر این آبخیز، نوح تویی / واندر این دامگه فتوح تویی (اوحدی - ۴۷۹)، موج، طغیان آب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بشیز
تصویر بشیز
ظرف آب از جنس چرم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بنیز
تصویر بنیز
نیز، ایضاً، برای مثال نه آن زاین بیازرد روزی بنیز / نه این را از آن اندهی بود نیز (ابوشکور - شاعران بی دیوان - ۱۰۲)، هرگز، برای مثال خوی تو با خوی من بنیز نسازد / سنگ دلی خوی توست و مهر مرا خوی (خسروی - لغت نامه - بنیز)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نخیز
تصویر نخیز
ناکس، خسیس و فرومایه، پست
کمینگاه، نخیزگاه
تخمدان
جایی که در آن نهال کاشته باشند که بعد جا به جا کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بخیل
تصویر بخیل
خسیس، ممسک، لئیم، زفت، سیه کاسه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بخیر
تصویر بخیر
بخوبی وخوشی، بسلامتی وتندرستی، بعاقبت وسر انجام نیک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بخیل
تصویر بخیل
خسیس وممسک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شبخیز
تصویر شبخیز
خیزنده در شب و بیدار ماندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بنیز
تصویر بنیز
هرگز حاشا، زود بشتاب، نیز ایضا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خبیز
تصویر خبیز
نان، ترید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بلیز
تصویر بلیز
سفره بزرگ
فرهنگ لغت هوشیار
زمینی که هر جای آنرا بکنند آب بیرون آید، زمین آبدار مانند چمن، مد مقابل جزر، موج، طوفان، طغیان و افزایش آب در فصل بهار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بشیز
تصویر بشیز
مطهره، ظرف آبی که از چرم ساخته باشند
فرهنگ لغت هوشیار
آهنی سر تیز که بر پاشنه کفش وموزه نصب کنند و آنرا بر پهلوی اسب خلانند تا تند رود مهمیز: چو رستم و را دید زان گونه تیز بر آشفت زان سان که بور از مخیز. (منسوب به فردوسی) توضیح در فهرست شاهنامه ولف این کلمه نیامده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نخیز
تصویر نخیز
خسیس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بخیه
تصویر بخیه
شکاف جامه ای که دوخته شود، دوخت دراز و طولانی، شلال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نخیز
تصویر نخیز
((نَ))
فرومایه، نادان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آبخیز
تصویر آبخیز
زمین پر آب، مد، مقابل جزر، موج، طوفان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نخیز
تصویر نخیز
کمین، زمینی که در آن نهال بکارند تا بعد جابه جا کنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بخیل
تصویر بخیل
((بَ))
چشم تنگ، خسیس، جمع بخلاء
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مخیز
تصویر مخیز
((مَ))
مهمیز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بنیز
تصویر بنیز
((بِ))
هرگز، حاشا، زود، به شتاب، ایضاً، نیز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بشیز
تصویر بشیز
((بَ))
مطهره، ظرف آبی که از چرم ساخته باشند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بخیه
تصویر بخیه
کوکی که روی پارچه با دست یا چرخ خیاطی بزنند، دوختن بخشی از بدن که در اثر عمل جراحی شکافته شده باشد
اهل بخیه: اهل فن، صاحب سررشته، وارد به کار
بخیه به آب دوغ زدن: کنایه از زحمت بیهوده کشیدن، کاری بی حاصل کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بخیل
تصویر بخیل
چشم تنگ
فرهنگ واژه فارسی سره
آب دار، آبزا، کوهه، موج، موج کوهه
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از بخیل
تصویر بخیل
Parsimonious, Generous, Stingy
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بخیل
تصویر بخیل
щедрый , скупой , жадный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بخیل
تصویر بخیل
großzügig, geizig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بخیل
تصویر بخیل
щедрий , скупий , жадібний
دیکشنری فارسی به اوکراینی