جدول جو
جدول جو

معنی نخیز

نخیز
کمین، زمینی که در آن نهال بکارند تا بعد جابه جا کنند
تصویری از نخیز
تصویر نخیز
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با نخیز

نخیز

نخیز
ناکس، خسیس و فرومایه، پست
کمینگاه، نخیزگاه
تخمدان
جایی که در آن نهال کاشته باشند که بعد جا به جا کنند
نخیز
فرهنگ فارسی عمید

مخیز

مخیز
مِهمیز، آلتی فلزی که هنگام سواری بر پاشنۀ چکمه می بندند، مِهماز، اَسب اَنگیز
مخیز
فرهنگ فارسی عمید

نوخیز

نوخیز
نوخاسته، تازه برآمده، در علم زیست شناسی نهال تازه و نازک
نوخیز
فرهنگ فارسی عمید

مخیز

مخیز
آهنی سر تیز که بر پاشنه کفش وموزه نصب کنند و آنرا بر پهلوی اسب خلانند تا تند رود مهمیز: چو رستم و را دید زان گونه تیز بر آشفت زان سان که بور از مخیز. (منسوب به فردوسی) توضیح در فهرست شاهنامه ولف این کلمه نیامده
فرهنگ لغت هوشیار

نخیل

نخیل
کویک مخ خرما بن درخت خرما: گشته زمین اوبخیل ظب اندرومانده قلیل آورده برروی نخیل اینک کرات اینک رغل. (لامعی. تاریخ ادبیات دکترصفا. ج 393: 2)
فرهنگ لغت هوشیار