معنی بخیه بخیه کوکی که روی پارچه با دست یا چرخ خیاطی بزنند، دوختن بخشی از بدن که در اثر عمل جراحی شکافته شده باشد اهل بخیه: اهل فن، صاحب سررشته، وارد به کار بخیه به آب دوغ زدن: کنایه از زحمت بیهوده کشیدن، کاری بی حاصل کردن تصویر بخیه فرهنگ فارسی معین