جدول جو
جدول جو

معنی بخریین - جستجوی لغت در جدول جو

بخریین
خریدن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بارشین
تصویر بارشین
(پسرانه)
در اصطلاح مردم فارس، درختچه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بارسین
تصویر بارسین
(پسرانه)
زاده خدای ماه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از باریدن
تصویر باریدن
فرود آمدن قطره های آب، دانه های برف یا تگرگ از آسمان، فروریختن چیزی مانند باران
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بدآیین
تصویر بدآیین
بدکیش، گمراه، ملحد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اخریان
تصویر اخریان
آخریان، برای مثال چون می دهی مرا تو عطاهای به گزین / جز به گزین چه آرمت از اخریان شکر (کمال الدین اسماعیل - ۸۷)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آخریان
تصویر آخریان
مال و اسباب، کالا، متاع، مال التجاره، قماش، برای مثال آخریان خرد سفته فرستم به دوست / هیچ ندارم دگر چون دل و جان نزد اوست (عسجدی - لغت نامه - آخریان)، دزد اگر با چراغ روی آرد / به گزیند ز کوشک آخریان (لغتنامه - اخریان)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بخسیدن
تصویر بخسیدن
پژمردن، رنجیدن، گداختن، بخس، پخسیدن، پخس، برای مثال ای نگارین ز تو رهیت گسست / دلش را گو ببخس و گو بگداز (آغاجی - شاعران بی دیوان - ۱۹۳)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بخشیدن
تصویر بخشیدن
پول یا چیز دیگر را بی عوض به کسی دادن، عطا دادن، گذشت کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بارگین
تصویر بارگین
پارگین، گودالی که آب های کثیف و گندیده در آن جمع می شود، منجلاب، گندآب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آخربین
تصویر آخربین
آنکه به عاقبت کاری بیندیشد و نتیجۀ آن را از پیش دریابد، عاقبت اندیش، برای مثال آخر هر گریه آخر خنده ای ست / مرد آخربین مبارک بنده ای ست (مولوی - ۶۸)
فرهنگ فارسی عمید
(کَ دَ)
بخردن. مصروع شدن.
لغت نامه دهخدا
تصویری از بدآیین
تصویر بدآیین
بد اخلاق، بدخوی وکافر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برخیدن
تصویر برخیدن
نصب گوهر بر طلا و نقره، تفتیش کردن، بیرون کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بارگین
تصویر بارگین
پارگین
فرهنگ لغت هوشیار
ر (بارید بارد خواهد بارید ببار بارنده باران باریده بارش باراندن بارانیدن) فرود آمدن باران برف تگرگ و مانند آن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آخربین
تصویر آخربین
عاقبت اندیش
فرهنگ لغت هوشیار
کالا، مانه (اثاث خانه) کالا متاع مال التجاره، اثاث البیت اثاثه خانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بخسیدن
تصویر بخسیدن
پژمرده، گداختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بحریان
تصویر بحریان
دریاییان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخقیین
تصویر اخقیین
جمع اخقی
فرهنگ لغت هوشیار
دادن عطا کردن، معاف کردن عفو کردن، قسمت کردن تقسیم کردن، گاهی ورزشکاری برای حفظ منافع حریف یا باحترام او مسابقه را می بخشد و بنفع حریف خود کنار می کشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آخریان
تصویر آخریان
((رِ))
کالا، متاع، اثاثه خانه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از باریدن
تصویر باریدن
((دَ))
فرود آمدن باران، برف، تگرگ و مانند آن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بخشیدن
تصویر بخشیدن
((بَ دَ))
عطا کردن، عفو کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بخسیدن
تصویر بخسیدن
((بَ دَ))
رنجیدن، پژمردن، گداختن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بخشیدن
تصویر بخشیدن
Bestow, Bless, Pardon
دیکشنری فارسی به انگلیسی
ریدن
فرهنگ گویش مازندرانی
بخر، خریدکن
فرهنگ گویش مازندرانی
بریدن قطع کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
غریدن
فرهنگ گویش مازندرانی
پریدن
فرهنگ گویش مازندرانی
خزیدن، با شکم خزیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
دریدن، پاره کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
چریدن
فرهنگ گویش مازندرانی