جدول جو
جدول جو

معنی بخدن - جستجوی لغت در جدول جو

بخدن(بَ دَ)
دختر نرم ونازک بدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، گداخته. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). گداخته شده. (آنندراج) ، ریشه از عربی، بی آب حاصل آمده. (برهان قاطع) (آنندراج). کشت بی آب حاصل داده. (ناظم الاطباء). دیمی. دیم. (یادداشت مؤلف) :
تو کشتمند جهانی ز داس مرگ بترس
کنون که زرد شدستی چو گندم بخسی.
ناصرخسرو (از فرهنگ شعوری).
و رجوع به مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بندن
تصویر بندن
(پسرانه)
بلندی روی کوه (نگارش کردی: بهندهن)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بخون
تصویر بخون
سیّارۀ مرّیخ، چهارمین سیارۀ منظومۀ شمسی به نسبت دوری از خورشید، بهرام، غضبان فلک، طرف دار پنجم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بردن
تصویر بردن
چیزی را با خود از جایی به جای دیگر رساندن، حمل کردن، سود گرفتن به ویژه در قمار، در ورزش پیش افتادن و پیروز شدن در مسابقه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بخیدن
تصویر بخیدن
زدن پشم یا پنبه، پنبه زنی، جدا کردن پنبه از پنبه دانه، حلّاجی، فاخیدن، فلخمیدن، فرخمیدن، فلخودن، حلاجت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بودن
تصویر بودن
برای نسبت دادن چیزی به چیز دیگر به کار می رود مثلاً دریا طوفانی بود،
وجود داشتن، هستی داشتن مثلاً در خانه اش یک سگ بود
توقف کردن،
ماندن، اقامت کردن مثلاً مدتی کنار دریا بود،
در ترکیب با صفت مفعولی فعل ماضی بعید یا ابعد می سازد مثلاً گفته بودم، گفته بوده ام،
باقی بودن، زنده ماندن
گذشتن زمان، سپری شدن
اتفاق افتادن، روی دادن
فرا رسیدن
شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بادن
تصویر بادن
تناور تنومند
فرهنگ لغت هوشیار
کشیدن، حمل کردن، نقل کردن، با خود برداشتن حیوان بار کش وتندرو، اسب تندرو حیوان بار کش وتندرو، اسب تندرو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بودن
تصویر بودن
هستی داشتن، وجود داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بختن
تصویر بختن
رهائی بخشیدن، نجات دادن، رستگاری بخشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بخدا
تصویر بخدا
سوگند به خدا، قسم به خدا، والله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بخیدن
تصویر بخیدن
حلاجی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بخیدن
تصویر بخیدن
((بَ دَ))
حلاجی کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بردن
تصویر بردن
((بُ دَ))
پیروز شدن، تحمل کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بودن
تصویر بودن
((دَ))
وجود داشتن، هستی، حاضر بودن، اقامت داشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بودن
تصویر بودن
Be
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بردن
تصویر بردن
Win
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بردن
تصویر بردن
gagner
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از بودن
تصویر بودن
être
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از بردن
تصویر بردن
gewinnen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بودن
تصویر بودن
sein
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بردن
تصویر بردن
виграти
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بودن
تصویر بودن
бути
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بردن
تصویر بردن
wygrać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بودن
تصویر بودن
być
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بردن
تصویر بردن
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بودن
تصویر بودن
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بردن
تصویر بردن
ganhar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بودن
تصویر بودن
ser/estar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بردن
تصویر بردن
vincere
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از بودن
تصویر بودن
essere
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از بودن
تصویر بودن
ser/estar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از بردن
تصویر بردن
ganar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از بودن
تصویر بودن
быть
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بردن
تصویر بردن
выиграть
دیکشنری فارسی به روسی