معنی بخیدن بخیدن بَخیدَن زدن پشم یا پنبه، پنبه زنی، جدا کردن پنبه از پنبه دانه، حلّاجی، فاخیدن، فلخمیدن، فرخمیدن، فلخودن، حلاجت زدن پشم یا پنبه، پَنبِه زَنی، جدا کردن پنبه از پنبه دانه، حَلّاجی، فاخیدَن، فَلخَمیدَن، فَرخَمیدَن، فَلخودَن، حِلاجَت تصویر بخیدن فرهنگ فارسی عمید