عاقبت. انجام. آخر کار. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء) (از آنندراج). در آخر. سرانجام: من خوب مکافات شما بازگذارم من حق شمانیز گذارم به بتاوار. منوچهری. اثری مانده از آن داغ بتاوار مرا. سوزنی
عاقبت. انجام. آخر کار. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء) (از آنندراج). در آخر. سرانجام: من خوب مکافات شما بازگذارم من حق شمانیز گذارم به بتاوار. منوچهری. اثری مانده از آن داغ بتاوار مرا. سوزنی
جمع واژۀ برطیل. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد). رجوع به برطیل شود، بندکرده، فروهشته، بالازده، خراب و منهدم. مضمحل. (یادداشت مؤلف). رجوع به برافکندن و افکنده در همین لغت نامه شود
جَمعِ واژۀ برطیل. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد). رجوع به برطیل شود، بندکرده، فروهشته، بالازده، خراب و منهدم. مضمحل. (یادداشت مؤلف). رجوع به برافکندن و افکنده در همین لغت نامه شود
دهی از دهستان حومه بخش اسکو شهرستان تبریز در مسیر راه شوسۀ اسکویه به خسروشاه، سکنه 2298 تن، محصول عمده غلات و انگور و گردو و بادام، از دو بخش تشکیل شده: باویل بالا و باویل پائین، (ازفرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)، در نزههالقلوب این نام به صورت باویل رود آمده است، رجوع به باویل رود شود
دهی از دهستان حومه بخش اسکو شهرستان تبریز در مسیر راه شوسۀ اسکویه به خسروشاه، سکنه 2298 تن، محصول عمده غلات و انگور و گردو و بادام، از دو بخش تشکیل شده: باویل بالا و باویل پائین، (ازفرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)، در نزههالقلوب این نام به صورت باویل رود آمده است، رجوع به باویل رود شود
بازگشت کردن از چیزی آغاز یابی ناب یابی کاوش و پژوهش برای رسیدن به آغاز یا ناب نهاده یا اندیشه ای، سفر نگیدن (سفرنگ تفسیر) باز گردانیدن بازگشت دادن، تفسیر کردن بیان کردن، شرح و بیان کلمه یا کلام بطوری که غیر از ظاهر آن باشد تعبیر، جمع تاویلات
بازگشت کردن از چیزی آغاز یابی ناب یابی کاوش و پژوهش برای رسیدن به آغاز یا ناب نهاده یا اندیشه ای، سفر نگیدن (سفرنگ تفسیر) باز گردانیدن بازگشت دادن، تفسیر کردن بیان کردن، شرح و بیان کلمه یا کلام بطوری که غیر از ظاهر آن باشد تعبیر، جمع تاویلات