- باژگونه
- سرنگون وارون
معنی باژگونه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
برعکس، بالعکس
سرنگون وارون
باژگونه واژگونه واژگون
سرنگون وارون، یا نسبت واژگونه. عکس نسبت، آنکه رفتارش نادرست و نامعقول باشد: (همانست کین واژگونه جهان یکی را بر دیگر آرد دوان)، شوم نامبارک نحس، بدبخت بخت برگشته: (بران واژگونه دو لشکر دمان شبیخون بر آردن از ناگهان)
مقلوب، واژگونه، وارونه
واژگون، سرنگون، وارون، برای مثال مجوی عیش خوش از دور باژگون سپهر / که صاف این سر خم جمله دردی آمیز است (حافظ - ۱۰۰ حاشیه)
((ژِ))
فرهنگ فارسی معین
سرنگون، وارون. باژگونه و بازگونه و واژگونه و واژگون و باشگون و باشگونه نیز گفته می شود
تکرار سخنی اعاده مطلبی
عکس قلب مقلوب باز گردانیده شده
سرنگون وارون
دریچه مشبکی که توسط آن از درون اطاق بیرون را توان دید و بعکس
بادرنجبویه
نهالی توشک که بر بالای آن خوابند، بالا پوش جبه، تکیه گاه، زن بازیگر مطربه
واژگونگی، واژگونه بودن
آنکه مطالبۀ باج و خراج کند، باج گیر، باج ستان
سرخاب، گرد یا مادۀ سرخ رنگی که زنان به گونه های خود می مالند، گلگونه، غازه، غنج، غنجر، غنجار، غنجاره، گنجار، آلگونه، آلغونه، بلغونه، غلغونه، گلگونه، گلغونه، ولغونه، لغونه، بهرامن
بادرنگبویه، گیاهی یک ساله با برگ های بیضی دندانه دار، گل های بنفش و شاخه های باریک که گل آن مصرف دارویی دارد و برای عطرسازی هم به کار می رود، بادرو، ترنگان، ترنجان، بادرویه، بادرنجبویه
تکیه گاه، پشتی، نهالی، تشک، جبه، بالاپوش، زن بازیگر و مطربه
والغونه
معکوس وارونه باژگونه: (چرا خواهیم گیتی را نمونه چو ما داریم طبع واژگونه ک) (ویس ورامین)
واژگون بودن باژگونی، ناراستی تدبیر ناراستی کار
نوعی پنجره یا پرده از جنس چوب های نازک که برای جریان یافتن هوا، جلو در یا پنجره کار می گذاشتند، کرکره
معکوس، برعکس، ساقط
معکوس، مقلوب، واژگون
گمرکخانه، باجگاه
وارونه، واژگونه، برگشته
گیاهی است خوشبو با برگهای پر
باژگون، واژگون، سرنگون، وارون
باجگاه، جای گرفتن باج، محل وصول عوارض، محل وصول عوارض گمرکی، باجگاه، باج خانه
در آیین زردشتی جایی که مراسم باج برگزار می شد،برای مثال به برسم شتابید و آمد به راه / به جایی که بود اندر او باژگاه (فردوسی - ۸/۴۵۶ حاشیه)
در آیین زردشتی جایی که مراسم باج برگزار می شد،