پیروز، فاتح، ایزد پیروزی درآئین زردشت، لقب برخی از پادشاهان ساسانی، نام ستاره مریخ، نام روز بیستم از هر ماه شمسی در ایران قدیم، نام فرشته موکل بر مسافران و روز بهرام، نام چندتن از شخصیتهای شاهنامه از جمله نام یکی از فرزندان گودرز گشواد
پیروز، فاتح، ایزد پیروزی درآئین زردشت، لقب برخی از پادشاهان ساسانی، نام ستاره مریخ، نام روز بیستم از هر ماه شمسی در ایران قدیم، نام فرشته موکل بر مسافران و روز بهرام، نام چندتن از شخصیتهای شاهنامه از جمله نام یکی از فرزندان گودرز گشواد
جمع واژۀ اهره. به معنی حال نیکو و هیئت و متاع خانه. (آنندراج) (ناظم الاطباء). رجوع به اهره شود، سبک شدن، ستیهیدن در سخن، بسیار گفتن، بدروغ گریستن بر کسی، روان شدن آب و اشک. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
جَمعِ واژۀ اَهرَه. به معنی حال نیکو و هیئت و متاع خانه. (آنندراج) (ناظم الاطباء). رجوع به اهره شود، سبک شدن، ستیهیدن در سخن، بسیار گفتن، بدروغ گریستن بر کسی، روان شدن آب و اشک. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
شاخه ای از زبان سانسکریت که در جنوب هندوستان متداول است، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، زبانی است ’هند و آریائی’ که در نواحی بمبئی متداول است، (از لاروس)
شاخه ای از زبان سانسکریت که در جنوب هندوستان متداول است، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، زبانی است ’هند و آریائی’ که در نواحی بمبئی متداول است، (از لاروس)
جمع واژۀ بادره. در تداول فارسی قدیم بمعنی انجام یافته و صادرشده بکار رفته است: و در جملگی احوال از حضرت ذوالجلال از بادرات اعمال و صادرات اقوال استغفار میکند. (جهانگشای جوینی). و تداق از خوف بادرات سخنهای نافرجام و اندیشه های ناتمام بر اندیشۀ مخالفت موافقت داشت. (جهانگشای جوینی). و از جرائمی که سبب خذلان حادث شده است التماس صفح جمیل نماید و از بادرات زلات استغفار کند. (جهانگشای جوینی) ، نوعی از ریحانست چون قلب محزون را تفریح دهد و مانع غم گردد، آنرا سپرغم نیز گویند. رشیدی گفته: بادرویه ترۀ خراسانی است که ریحان کوهی گویند و بادروج معرب آن و در فرهنگ جهانگیری بمعنی بادرنگبویه سهو شده. (آنندراج) (انجمن آرا).
جَمعِ واژۀ بادره. در تداول فارسی قدیم بمعنی انجام یافته و صادرشده بکار رفته است: و در جملگی احوال از حضرت ذوالجلال از بادرات اعمال و صادرات اقوال استغفار میکند. (جهانگشای جوینی). و تداق از خوف بادرات سخنهای نافرجام و اندیشه های ناتمام بر اندیشۀ مخالفت موافقت داشت. (جهانگشای جوینی). و از جرائمی که سبب خذلان حادث شده است التماس صفح جمیل نماید و از بادرات زلات استغفار کند. (جهانگشای جوینی) ، نوعی از ریحانست چون قلب محزون را تفریح دهد و مانع غم گردد، آنرا سپرغم نیز گویند. رشیدی گفته: بادرویه ترۀ خراسانی است که ریحان کوهی گویند و بادروج معرب آن و در فرهنگ جهانگیری بمعنی بادرنگبویه سهو شده. (آنندراج) (انجمن آرا).
به زاد به خود به خود بذات ذاتا بخودی خود بگوهر مقابل باعرض بالغیر: (حرکت بالذات)، داتی اصلی: (و یتحمل که بعضی فقرات طفیلی آنچه مقصود بالذات بود در این کتاب عالم آرا در رشته تحریر در آمده باشد که محل اعتراض معترضان بوالفضل تواند بود)
به زاد به خود به خود بذات ذاتا بخودی خود بگوهر مقابل باعرض بالغیر: (حرکت بالذات)، داتی اصلی: (و یتحمل که بعضی فقرات طفیلی آنچه مقصود بالذات بود در این کتاب عالم آرا در رشته تحریر در آمده باشد که محل اعتراض معترضان بوالفضل تواند بود)