- بانوا
- مرفه
معنی بانوا - جستجوی لغت در جدول جو
- بانوا
- دارا، توانگر، نیکوحال
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بی سروسامان
غیرمرفه
شایسته، سزاوار، رایج
کسی که نان می پزد و می فروشد، نان فروش
بی چیز، بیچاره، بی سر و سامان، ناتوان، درمانده، بدبخت
فرانسوی پشمریسه کرکریسه قسمی نخ که از ابریشم یا کرک ریسند و بدان لباسهای زمستانی مانند بلوز ژاکت و غیره بافند
نان پز، کسی که نان میسازد و میفروشد
نان پز
جای خواب که آن را از پارچۀ کلفت یا تیماج می دوزند و از دو طرف آن ریسمان می گذرانند و دو سر ریسمان را به دیوار یا جای دیگر می بندند، ننی، نانو، ننو
آغا، خانم
خانم، بی بی، بانوان
(دخترانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
خانم، ملکه، لقب آناهیتا الهه نگهبان آب، عنوانی احترام آمیز برای زنان، به صورت پسوند همراه با بعضی نامها می آید و نام جدید میسازد، مانند ماه بانو، گل بانو، تپه کوچک (نگارش کردی: بانوو)
عنوانی محترمانه برای زنان، خانم، خاتون، بی بی
بانوی بانوان: بانوی بزرگ، ملکه
بانوی مشرق: کنایه از خورشید
بانوی بانوان: بانوی بزرگ، ملکه
بانوی مشرق: کنایه از خورشید
سقوط ستاره از یکی از منازل در مغرب و طلوع رقیب آن از مشرق، باران ها، ۲۸ ستاره که هرگاه یکی از آن ها غروب می کرده ستارۀ دیگری در همان ساعت در مشرق طلوع می کرده
خانم
ملکه شهربانو
بانوی بزرگ، ملکه