جدول جو
جدول جو

معنی بانوج

بانوج
جای خواب که آن را از پارچۀ کلفت یا تیماج می دوزند و از دو طرف آن ریسمان می گذرانند و دو سر ریسمان را به دیوار یا جای دیگر می بندند، ننی، نانو، ننو
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با بانوج

بانوج

بانوج
جای خوابی باشد که بجهت اطفال سازند و از جایی آویزند و طفل را در آن خوابانند و حرکت دهند تا در هوا آید و رود، (از برهان)، و رجوع به ننو، ننی، بانوچ و بازپیچ شود، این کلمه به همین معنی در تداول عامۀ گناباد بکار می رود
لغت نامه دهخدا

بانونج

بانونج
گیاهی خوشبو و پُر برگ با شاخه های سبز و باریک و برگ های ریز که دارای گل های سفیدی است و میان آن ها زرد است، در زمین های شنی و کنار آبگیرها می روید، بابونک، بابونه
بانونج
فرهنگ فارسی معین

بانجو

بانجو
از سازهای زهی شبیه گیتار با پنج تا نُه سیم و جعبۀ طنینی به شکل طبل
فرهنگ فارسی عمید

باموج

باموج
مُرَکَّب اَز: با + موج، موجدار. متموج. مواج. شکن دار. باشکن. و رجوع به موج و موجدار شود
لغت نامه دهخدا

بانیوج

بانیوج
دهی از دهستان درآگاه بخش سعادت آباد شهرستان بندرعباس در 63 هزارگزی شمال باختری حاجی آباد، سکنه 394 تن، محصول آن خرما و غلات است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا

بانوی

بانوی
منسوب به بانه است و بانه از محال کردستان است
لغت نامه دهخدا