- بالذات
- به زاد به خود به خود بذات ذاتا بخودی خود بگوهر مقابل باعرض بالغیر: (حرکت بالذات)، داتی اصلی: (و یتحمل که بعضی فقرات طفیلی آنچه مقصود بالذات بود در این کتاب عالم آرا در رشته تحریر در آمده باشد که محل اعتراض معترضان بوالفضل تواند بود)
معنی بالذات - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
به زاد به خود
باج، پاژ
کسی که لیاقت داشته باشد، کسی که لایق است
به فرجام مالا سرانجام عاقبت درنتیجه
پرنده و هر چیز که صاحب بال باشد، دارای بال
سخی، کریم، جوانمرد
بازمانده ها
جمع باسق، دراز شده ها
بد زاد ازگات بد اصل بد گوهر مفسد
دژخیم
سرباز
جمع تالم
جمع تالف
زنان درست کار، اعمال شایسته و صالح، باقیات صالحات، آثار نیک که از شخص مانده باشد پس از مردن وی
سرباز، به ویژه سرباز روسی
پولی که دولت از اشخاص و مؤسسات می گیرد
موسم بارندگی، بشکال، پشکال، برشکال، پرشکال
اهتمام، توجه، اعتنا، در امری فکر و اندیشه کردن
جمع واژۀ عالیه، عالی، بسیار خوب، دارای کیفیت خوب، بزرگ، مهم، رفیع، بلند
باقی ها، پایدارها، پاینده ها، جاویدها، بازمانده ها، به جامانده ها، جمع واژۀ باقی
باقیات صالحات: کارهای خوب و آثار خوب که از انسان باقی بماند
باقیات صالحات: کارهای خوب و آثار خوب که از انسان باقی بماند
سخاوتمند، بخشنده، آنکه از حق خود یا طلب خود چشم بپوشد، آنکه از جرم و گناه دیگری درگذرد
جمع عالیه، بنگرید به عالیه جمع عالیه: حضرات عالیات عتبات عالیات
تزدگان نورده ها جمع (غلط) قباله
جمع قباله، تزدگان نورده ها جمع قباله
باج و خراج، سهمی است که بموجب اصل تعاون و بر وفق مقررات هر یک از سکنه کشور موظف است که از ثروت و در آمد خود بمنظور تامین هزینه های عمومی و حفظ منافع اقتصادی یا سیاسی یا اجتماعی کشور بقدر قدرت و توانائی خود بدولت بدهد
جمع مبالغه، گز افکاری ها گزافگویی ها مکیس ها جمع مبالغه: در نوشته هایش مبالغات بسیار مشاهده میشود
فکر کردن در امری اندیشیدن، اهتمام کردن، یا بی مبالات. بدون تفکر بی اندیشه: و از اقدام بی تحاشی آن قوم بر قصد ولایت چنو پادشاهی قادر و قاهر و اقتحام بی مبالات آن جماعت در غمار دیار... شکسته شد، بی قید و بند سهل انگار: ... هنرمند خوبی است لیکن در کارهایش کمی بی مبالاتی است. اهتمام کردن
جمع باقیه
باقیات صالحات: عمل های نیک، کارهای نیکو
باقیات صالحات: عمل های نیک، کارهای نیکو
سرباز
جمع عالیه، عتبات عالیات
پولی که دولت برای کارهای عمومی و اداره کشور از مردم می گیرد، تاکس، باج، خراج
جمع بلیه، رنج ها سختی ها جمع بلیه