جدول جو
جدول جو

معنی بالذات - جستجوی لغت در جدول جو

بالذات
به زاد به خود به خود بذات ذاتا بخودی خود بگوهر مقابل باعرض بالغیر: (حرکت بالذات)، داتی اصلی: (و یتحمل که بعضی فقرات طفیلی آنچه مقصود بالذات بود در این کتاب عالم آرا در رشته تحریر در آمده باشد که محل اعتراض معترضان بوالفضل تواند بود)
فرهنگ لغت هوشیار
بالذات
اصلا، اساس
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بالبان
تصویر بالبان
(پسرانه)
نوعی پرنده شکاری (نگارش کردی: باهوان)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سالدات
تصویر سالدات
سرباز، به ویژه سرباز روسی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بارسات
تصویر بارسات
موسم بارندگی، بشکال، پشکال، برشکال، پرشکال
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باگذشت
تصویر باگذشت
سخاوتمند، بخشنده، آنکه از حق خود یا طلب خود چشم بپوشد، آنکه از جرم و گناه دیگری درگذرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باقیات
تصویر باقیات
باقی ها، پایدارها، پاینده ها، جاویدها، بازمانده ها، به جامانده ها، جمع واژۀ باقی
باقیات صالحات: کارهای خوب و آثار خوب که از انسان باقی بماند
فرهنگ فارسی عمید
صورتی یا تلفظی از بالکان و آن شبه جزیره ای است در جنوب شرقی اروپا و شمال دریای مدیترانه که دولتهای یونان و یوگسلاوی و آلبانی را تشکیل میدهد، رجوع به بالکان شود
لغت نامه دهخدا
(فَ)
مرکّب از: بال + دار، دارای بال، که بال داشته باشد، پرنده و هر چیز که صاحب بال باشد، رجوع به بال در معانی مختلفه شود
لغت نامه دهخدا
ضبط ترکی وعربی کلمه بالزاک نام نویسندۀ معروف فرانسه است. رجوع به بالزاک و قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 1208 شود، گویا بالشی است که زیر زین گذارند. (یادداشت مؤلف). بالشی است که زیر زین نهند هنگام سوار شدن نرمی را:
بالشجه را بواسطۀ دیرمردنش (مردن اسب نحیف
همچون صدف سفید شده چشم انتظار.
کاتبی
لغت نامه دهخدا
ژان فیلیبر، نام فیلسوف و روانشناس فرانسوی، وی متولد بلویل 1794و متوفی به سال 1862 میلادی است، (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
اولکش، دهی است از دهستان شاهرود بخش شاهرود شهرستان خلخال واقع در 32000 گزی جنوب خاوری هشجین. با 519 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(لِ)
معرب پایها. پاچها. (منتهی الارب) (آنندراج). پایچه. (مهذب الاسماء). اکارع. بلغت اهل مدینه معرب پایها. (از تاج العروس). معرب پایها. پاچه های گوسفند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(لَ)
از قرای مرو است. اکنون خراب است و رودخانه ای که در حوالی آن میگذرد هم اکنون بدین نام معروف است. (از مرآت البلدان ج 1 ص 161). از دیه های مرو که خراب و بائر شده و فقط نام آن بر رودخانه ای باقی مانده است. (از لباب الانساب ج 1 ص 91). از قرای مرو است و خراب شده و امروز نهری که در آن حدود است بنام نهر بالقان معروف است. (ازمعجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
نام دریاچه ای در ترکستان روس و سیبریه، و رجوع به بالخاش و جهانگشای جوینی ج 1 ص 431 شود، گلوله یا محفظۀ کروی شکل از نایلن که بچه ها برای بازی از آن استفاده کنند، بادکنک، قرع، انبیق لوله هایی است از شیشه که دنبالۀ آنها را بشکل گلولۀ کوچک و محفظه ای می سازند و در آزمایشگاهها برای ترکیب و یا تجزیۀ اشیاءو مواد از آنها استفاده میشود، معمولاً مواد مربوط به آن را در این محفظه ها می ریزند و اعمال فیزیکی و شیمیایی را از قبیل حرارت دادن و امثال آن بر روی موادانجام میدهند تا آزمایش های لازم انجام میشود، این دستگاه را از شیشه های نشکن میسازند و در موارد لازم خم میگردد و یا مدخل آن در اثر حرارت گرم و بسته میشود، و رجوع به روش تهیۀ مواد آلی ص 83 شود، کیسه و یا محفظۀ کروی مانندی محتوی هوای گرم یا گاز (بخار) از هوا سبکتر که بجهت سبکی وزن میتواند برفضا رود و به طبقات هوا تکیه کند، محفظه ای که بهوا فرستاده شود و گاه میتوان با آن به هوا صعود کرد و از دو قسمت تشکیل یافته است: یکی محفظۀ آن ناتراوا (نفوذ ناپذیر) است و از گازی که سبکتر از هوا باشد پرمیشود (معمولاً باهیدروژن) و چون آنرا رهاکنند بعلت سبکی بهوا خواهد رفت، قسمت دوم آن عبارت از طنابهایی است که به محفظه متصل شده است و در قسمت پائین به دستگاهی متصل میشود که حیوانات یا انسان را در آن می نهند و بهوا می فرستند، البته چون قشر هوا رفته رفته رقیق تر میگردد سرانجام بالن بجایی میرسد که فشار گاز داخل آن و فشار هوا تعادل مییابند و بالن متوقف میشود، در نشیمن این دستگاه، کیسه های شنی قرار دارد که چون بخواهند بالن به هوا بیشتر صعود کند، آن کیسه ها رارها میکنند، و چون بخواهند نزول کنند، دریچه ای راکه در بالای محفظه واقع است بوسیلۀ طنابی باز میکنند ومقداری از گاز خارج میشود، و وزن بالن بر هوا می چربد و موجب پایین آمدن آن میشود، و اما شرح مختصر پیداشدن بالن، در 1783 میلادی منت گلفیه فرانسوی و برادرش اتین متوجه شدند که کیسه های کاغذی بر فراز آتش ببالاحرکت میکنند و این پایۀ ایجاد بالن با هوای گرم گردید، زیرا هوای گرم سبک تر از هوای سرد است و بهمین جهت میل صعود دارد، بالنهای او مسافتی در حدود یک میل تا یک میل و یک چهارم میل طی میکرد و بعد سقوط میکرد، خبر این بالنها بنقاط دوردست رسید و مردم پاریس آنرا شنیدند و از منت گلفیه تقاضا کردند که برای دیدن این شهر و آزمایش مجدد بالن خود به آنجا برود، او از مردم مهلت خواست که بالنی بسازد اما پاریسیان منتظر نماندند و از شخصی بنام شارل (چارلز) که در علوم تبحر داشت تقاضای ساختن بالن کردند، شارل اطلاعات جامعی در خصوص بالن نداشت و مردم نیز علت صعود بالن را نمیدانستند و میگفتند که بالن منت گلفیه محتوی بخارات الکتریکی است ! و شارل درباره بخارات الکتریکی چیزی نمیدانست اما میدانست که بالن سبکتر از هوا باید باشد، در 1766 میلادی یک عالم انگلیسی بنام کاوندیش گاز ئیدرژن را یافت که از هوا در وزن سبکتر است و شارل گمان برد که دخان الکتریکی همین گاز باشد که منت گلفیه در بالن خود بکار برده است او بالن خود را با گاز ئیدروژن پرکرد، در اوت 1783م، متجاوز از دویست و پنجاه هزارتن از مردم پاریس شاهد بفضا رفتن بالن گاز ئیدروژن بودند، بالن حدود پنج میل در فضا حرکت کرد و بعد سقوط نمود و چون مردم روستا از آن چیزی نمیدانستند آنرا درهم شکستند، تا اینجا دو نوع بالن با هوای گرم و بالن با گاز ئیدروژن پیدا شد اولین مسافران هوائی این بالنها حیوانات بودند که بفضا رفتند و بسلامت با بالن بزمین نشستند و رنجی بدانها نرسید، تا اینکه نوبت به اولین انسان مسافر فضا رسید، لوئی شانزدهم مقرر داشت که اولین مسافر دوتن از زندانیان محکوم به اعدام باشند، اما مردی ازدرباریان بنام پیلاتردوروزیه معتقد بود که این مسافرت افتخار بزرگی خواهد بودو نباید آنرا به دو نفر زندانی داد، لذا از شاه تقاضا کرد که این افتخار به او داده شود و شاه نیز سرانجام موافقت کرد، در 21 نوامبر 1783 میلادی روزیه و یکی از دوستانش با یک بالن هوای گرم منت گلفیه در حدود پنج میل سیرکردند و بسلامت بر زمین نشستند، این اولین قدم مسافرت هوائی بود، بعدها سفر هوائی بیشتر معمول شد و مردی حدود هزارمیل از فرانسه به روسیه در بالن رفت، اما در بالن اختیار به دست مسافر نبود بلکه باد آنرا بهر سو که میخواست میبرد و مسافر نمیدانست که بکدام سوی میرود، گاه خلاف مقصد حرکت میکرد، بعدها در بالن ماشینهایی نصب کردند که جهت سیر را کنترل میکرداز آن جمله هنری گیفار ماشینی در بالن نصب کرد که ساعتی شش میل آنرا بسمت جلو میبرد و این مقدمۀ ساختن سفینه های فضایی شد که بجای کروی بودن بیضوی و طولانی بود اما مسافرت در آنها با سلامت کامل همراه نبود و گاز ئیدرژن خاصه وقتی که نفت یا بنزین در ماشین بالن میسوخت به آسانی موجب احتراق میگشت بدین سان کشتی های هوایی بسیار آتش می گرفت و سرنشینهایش میسوختند، کم کم بالن جای خود را به هواپیما داد و در این راه مساعی زپلین آلمانی و برادران رایت قابل توجه است، برای اطلاع بیشتر رجوع به تاریخ قرن نوزدهم و معاصر تألیف آلبرماله ص 236 شود
لغت نامه دهخدا
شبه جزیره بالکان، یکی از سه شبه جزیره معروف جنوب اروپا و شرقی ترین آن است که به کوهستان کارپات در مرکز اروپا منتهی میشود. دریاهای آدریاتیک و یونین در غرب، دریای مدیترانه در جنوب و دریای آرشیپل و مرمره و دریای سیاه در شرق آنرا احاطه کرده اند. (ظاهراً این نام از کلمه بالکان (بلخان ترکی به معنی کوه گرفته شده است). این شبه جزیره سرزمینی کوهستانی است، کشورهای سمت شمالی آن اتریش و مجارستان است و از طرف شمال شرقی به روسیه محدود میشود، این شبه جزیره بین 36/30 درجه و 47/30 درجۀ عرض شمالی و 15/20 درجه و 29/40 درجۀ طول شرقی از نصف النهار گرینویچ قرار گرفته است و در حدود پانصدهزار کیلومترمربع وسعت دارد. جلگه های معروف سالونیک و تسالی در این شبه جزیره قرار گرفته است.
بزرگترین رودی که از شبه جزیره بالکان میگذرد دانوب است. آب و هوای قسمت شمالی این شبه جزیره متغیر و در تابستان بسیار گرم و در زمستان بسیار سرد است، اغلب کوهستانهای آن از برف پوشیده میشود، اما سواحل جنوبی و غربی دارای هوای معتدل و تا حدی مدیترانه ای است. محصول عمده دشتهای رومانی و بلغارستان و سالونیک غلات و حبوبات است، و در سواحل جنوبی مرکبات و لیمو و زیتون و بادام و انجیر به دست می آید. جنگلها و مراتع آن برای پرورش حیوانات و گوسفند و خصوصاً اسب بسیار مساعد است. ساکنان این شبه جزیره مرکب از بلغاری و ترک و رومانی و صربی و یونانی و اسپانیایی و ارمنی و عده ای از کولی ها میباشند و از نظر مذهب بیشتر ارتودوکس و کاتولیک و پروتستان و یهودی و ارمنی و مسلمان هستند. سابقاً رومانی و صربستان و یونان معروفترین کشورهای این شبه جزیره بودند، قسمت شرقی و شمال شرقی آن متعلق به دولت ترکیه است و شهر معروف استانبول در آن قرار دارد و در حال حاضر، این شبه جزیره، یونان و آلبانی و یوگسلاوی و بلغار و ترکیۀاروپا را تشکیل میدهد. ناحیه اپیر و ایلبری امروز به بسنی و قره طاغ معروف است، میسیه نیز به یوگسلاوی و بلغارستان تبدیل شده و رومانی نیز نام قسمتی از آن است. قسمت شمال غربی آن ترانسیلوانیا و مجارستان است. تراکیه و مقدونیه و تسالی امروز جزء یونان است. گویا نخستین قومی که در این نواحی سکونت یافتند پلاسک ها بوده اند و سپس اسکیت ها در آنجا سکونت کرده اند پس از آن اقوام هلن در سرزمین یونان مستقر شدند و با ساکنان محلی درآمیختند. در قرون وسطی، هون ها به این سرزمین روی آوردند و بر اکثر نقاط آن تسلط یافتند. مدتها قسمت عمده این سرزمین در تسلط دولت عثمانی بود، در زمان سلطان اورخان غازی، عثمانیان (بسال 759 هجری قمری) به بالکان پانهادند و در عرض 30 سال این سرزمین به تسخیر آنان درآمد و ایلدرم بایزید بر قسمت عمده آن خاک تسلط یافت. در 857 هجری قمری سلطان محمد ثانی استانبول را فتح کرد و امپراطوری روم را در این سرزمین از میان برد. در زمان سلطان سلیمان قانونی ترانسیلوانیا و مجارستان بتصرف عثمانی درآمد و تا وینه پیشرفت کردند و قریب پانصد سال این استیلا ادامه داشت. در 1245 هجری قمری صربستان مستقل شد و سال بعد یونان استقلال یافت و سرانجام جنگ 1294 هجری قمری عثمانی با روسیه روی داد و به قرارداد برلین منجر شد، رومانی و صربستان و قره طاغ رسماً استقلال یافتند و بلغارستان و بسنی در اختیار اتریش قرار گرفت و تسالی را هم به یونان دادند و فقط نواحی استانبول در اختیار عثمانی باقی ماند. آنگاه پس از جنگ بین الملل اول به ممالک یوگسلاوی و آلبانی و بلغار و یونان و قسمت ترکیۀ اروپا تفکیک شد. نیز رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 2 تحت عنوان بالقان و ایران باستان پیرنیا ص 691 و 1190 و 1192 و 1708 و 2067 و 2079 و 2478 شود، افزوده شونده. (از فرهنگ شعوری ج 1 ص 992) ، تنومند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
آتشکدۀ گبران، (مهذب الاسماء)، چنین است در دو نسخۀ خطی کتاب خانه مؤلف و در یک نسخۀ خطی دیگر باندار آمده است، نام بغازی و تنگه ایست میان بانکس لند و جزیره ملویل
لغت نامه دهخدا
(سِ)
جمع واژۀ باسقه، نخلهای بلند. دراز شده ها. (آنندراج) ، و النخل باسقات لها طلع نضید. (قرآن 10/50) ، ای مرتفعه فی علوها. و فراء گوید: ای باسقات طولا. (از تاج العروس)
لغت نامه دهخدا
نام دریاچه ای در سیبریه، در ناحیۀ جنوبی ترکستان شرقی در قسمت شمالی جبال آلتون واقع است، و 238 گز از سطح دریا مرتفعتر است و عمق آن از 150 گز متجاوز نیست، اطراف آن بیابان است، رودهای عمده ای که وارد آن میشوند عبارتند از آق سو، گوگ سو، ایلی، لپسه، آب آن تلخ و شور است و ماهی بسیار کم در آن زندگی میکند، رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 1208 و لغات تاریخیه و جغرافیۀ ترکی ج 2 ص 40 شود، فخر، عجب، تفاخر، مباهات، فخار، فخاره، افتخار، نازش، تباهی:
تا که بنشست خواجه در بالش
بالش آمد ز ناز در بالش،
سنائی،
چه باید بالش و نالش ز اقبالی و ادباری
که تا برهم زنی دیده نه این بینی، نه آن بینی،
سنائی
لغت نامه دهخدا
ده کوچکی است ازدهستان دلاور بخش دشتیاری شهرستان چاه بهار که در 31هزارگزی جنوب باختری دشتیاری به چاه بهار واقع است و 45تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
تصویری از باقیات
تصویر باقیات
بازمانده ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بالذاته
تصویر بالذاته
به زاد به خود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بالیاقت
تصویر بالیاقت
کسی که لیاقت داشته باشد، کسی که لایق است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بالمال
تصویر بالمال
به فرجام مالا سرانجام عاقبت درنتیجه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بالدار
تصویر بالدار
پرنده و هر چیز که صاحب بال باشد، دارای بال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باگذشت
تصویر باگذشت
سخی، کریم، جوانمرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باسقات
تصویر باسقات
جمع باسق، دراز شده ها
فرهنگ لغت هوشیار
زنان درست کار، اعمال شایسته و صالح، باقیات صالحات، آثار نیک که از شخص مانده باشد پس از مردن وی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بد ذات
تصویر بد ذات
بد زاد ازگات بد اصل بد گوهر مفسد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سالدات
تصویر سالدات
سرباز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تالمات
تصویر تالمات
جمع تالم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تالفات
تصویر تالفات
جمع تالف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سالدات
تصویر سالدات
سرباز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از باقیات
تصویر باقیات
جمع باقیه
باقیات صالحات: عمل های نیک، کارهای نیکو
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بد ذات
تصویر بد ذات
دژخیم
فرهنگ واژه فارسی سره